کتاب مهمان فشنگ های جنگی : خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی مجید بنشاخته(سجادیان) سیدقاسم یاحسینی (تدوینگر کتاب): «مهمان فشنگهای جنگی» از راه دوری آمده است؛ از روستایی در حوالی بوشهر که به آن «چاه تلخ جنوبی» میگویند. راوی این کتاب، اهل همین روستا بود. او نه فرمانده بود و نه در قرارگاهها برو و بیایی داشت. یک نیروی ساده بود و با همان سادگی روستاییاش دشتها و کوههای سرزمینش را در غرب و جنوب میپایید تا پوتینهای بیگانه این صفحات زیبا را خط نیندازد، اما پیچیدگیهای جنگ از او مرد آزمودهای ساخت که حتی بتواند سختیهای جانکاه اسارت را در اردوگاههای عراق تحمل کند. حالا این کتاب رنجها و امیدهای یک نوجوان روستایی را در دفاع از آب و خاکش در برابر دیدگان ما میگذارد تا تعریف دیگری از دفاع مردمی برای ما معنا شود. مرتضی سرهنگی (پژوهشگر جنگ): با توجه به تفاوت دستور زبان عصر جنگ و بعد از جنگ، باید زمینهای فراهم شود که با زبان تعقل و آمار، حقایق دوران دفاع مقدس به جامعه منتقل شود. قسمتی ز کتاب:صبح شد. شب عدسی خورده بودیم و عدسی تشنگی میآورد. هوای بصره هم مثل خوزستان گرم و تفتیده بود. روز اول مردادماه 1367 بود. همه اسرا احساس تشنگی میکردند. تا آن ساعت کسی به حال مجروحان توجهی نکرده بود و صدای نالهشان قطع شده بود. از شب تا صبح ده دوازده نفر شهید شده بودند. از عراقیها تقاضای آب کردیم، ندادند. آفتاب ساعت به ساعت بر شدت گرما میافزود. آفتاب مستقیم به ما میتابید و همه را داغ میکرد. صفحه 147