مصائب عشق هنگامی که یک رمان عاشقانه یا شعر عاشقانه میخوانیم، به مشکلات وکشمکشهایی که در زندگی مشترک اتفاق می افتد، اشاره ای نشده است. ما اغلب در رمان های کلاسیک، فیلم ها و هزاران اثر هنری و ادبی با رنجی که عاشق از نرسیدن به معشوق میکشد، روبهرو میشویم. در کمتر کتابی گفته می شود که عاشق و معشوق وقتی به هم میرسند چه اتفاقی میافتد. این کتاب قرار است رابطه را پس از رسیدن به معشوق نشان دهد. آنجایی که مصائب عشق آغاز می شود. دو نفری که پس از عشقی آتشین به هم رسیده اند و اکنون با مصائبش دست و پنجه نرم میکنند. نویسنده کتاب سعی می کند، مهارت «واقعگرایی عاشقانه» را آموزش دهد. واقعیت های عشق، محکم به صورتمان سیلی می زند و ما متوجه نگاه احمقانه خود به عشق میشویم. این کتابی است که هرکسی باید پیش از شروع رابطه بخواند و شاید پس از خواندن این کتاب تصمیم بگیرد، همچنان در دوران پررنج مجردی بماند ویا در یک رابطه پر رنج ماندگار شود، چرا که متوجه میشود بسیاری ازگرفتاریهایش ربطی به شریک زندگی اش ندارد! این کتاب ما را با واقعیت هایی دردناک و هولناک از مصائب عشق آشنا میکند. جملات برگزیده کتاب وقتی مشکلات رخ میدهد، کم کم احساس میکنیم که با عقب مانده ای ذهنی ارتباط برقرار کردهایم. احساس غم و اندوه ما مسلما باید تقصیر کسی باشد و به این نتیجه میرسیم که این شریک زندگیمان است که باید سرزنش شود. همین که ما ماهیت واقعی عشق را درک کنیم، غم و اندوهها از نشانههای بدبختیمان به حقیقت زندگی ما تبدیل میشود. شریک زندگی ایده آل باید ترکیبی از درمانگر، دستیار شخصی، معلم، میزبان، آشپز، پرستار و محافظ شخصی باشد. چیزی که بعدها ما را به هیولا تبدیل میکند این است که هرگاه پریشان و ناراحتیم بهوضوح دربارهاش حرف نمیزنیم، بلکه درعوض آرامشمان را از دست میدهیم، فریاد میزنیم، قهر میکنیم و بداخلاق میشویم. دلیل نگران کننده دیگر که باعث رفتار زشت و بدجنسی کردن ما با همسرمان میشود، این است که نگران این نیستیم که ترکمان کنند. بنابراین، با آنها بدرفتاری میکنیم. اگر ما این برخوردهای شدید را با دوستانمان داشتیم، آنها خیلی زود برای ندیدنمان بهانهای جور میکردند، اما با شریک زندگی خود خیلی راحتتر هستیم و خاطرجمعیم که با وجود عصبانیبودنمان آنها از ما فرار نخواهند کرد. باید بپذیریم که با کسی زندگی تشکیل دادهایم که نالایق و بیارزش نیست. اگر زندگی مشترک برایمان سخت است باید خود زندگی را سرزنش کنیم نه شریک زندگیمان را. برای عاشق بودن لازم نیست بی عیب و کامل باشیم. صرفا مصائب عشق باید قادر باشیم که در زمان مناسب، قبل از اینکه با دیوانگی هایمان به کسی آسیب بزنیم، درباره نقص هایمان توضیح بدهیم بی آنکه حس خودنمایی و تظاهر را منتقل کنیم. اگر ما رابطه ای را شروع کنیم هیچگاه نباید کسی راکه در ابتدا به نظرمان فرشته بوده برای اینکه دقیقا آنچه که نشان داده است نبوده سرزنش کنیم . این فقط چیزی است که ما تصمیم گرفته ایم که باشد. در فرهنگ عاشقانه (کتابها، داستانها، اشعار و …) به مشکلات وکشمکشهایی که در زندگی مشترک اتفاق می افتد، اشاره ای نشده است. رسیدگی به کارهای منزل نشانه مرگ عشق نیست. این همان چیزی است که ما وقتی عشق به اوج درخشش خود میرسیم، به آن میپردازیم. ما پذیرای واقعیت عشق خواهیم بود زمانی که بپذیریم که اتوکردن و کارهای دیگرِ شبیه به آن تحقیرکننده نیست. عشقی که از پدر و مادرمان دریافت میکنیم هیچ وقت الگویی کارآمد برای تجربه عشقی آینده مان نخواهد بود. ایده راستگویی حیرت انگیز است که نمایی بسیار تأثیرگذار از اینکه دونفر با هم چطور باید باشند، ارائه میدهد. این تصویر در ماههای اول تصوری ثابت و دائم است اما درنهایت به دلیل حفظ کردن عشق لازم است که افکاری زیاد پنهان نگه داشته شود. تنهایی بهایی است که ما بابت جبران پیچیدگی ذهنمان باید بپردازیم. احساس تنهایی زیاد، بخشی تغییرندادنی از حساس و هوشمندبودن انسان است. داشتن رابطه جنسی عالی، داشتن آن رابطه با کسی که دوستش داریم، نگهداشتن این رابطه برای همیشه خواسته ای بزرگ و احمقانه از عشقی رمانتیک است. موفقیت یک رابطه دقیقا به این بستگی دارد که بدانیم چه زمانی باید از آن خارج شویم. از طرفی ارزیابی ای صادقانه از کلیت رابطه یا هر قراردادی داشته باشیم ما نیازمند این هستیم باشد که مقوله تجرد هم از زیر بار بدنامی و آسیب اجتماعی آزاد شود. باید به مجردها فرصت بدهیم که پذیرفته و تأیید شوند و نسبت به عصر قبلی احساس غروری بیشتر داشته باشند و درنتیجه آنها و پدر و مادر بدشانسشان را دچار رنج و آزار بی دلیل نشوند و به ازدواج ناخواسته تن در ندهند. اجتماع متمدن هیچگاه با خشونت مردمش را به ازدواج مجبور نمی کند. زمانی که تجرد شأن و منزلتی یکسان با تأهل در جامعه داشته باشد، میتوان مطمئن شد که انسانها به دنبال داشتن دلیلی درست و موجه یک رابطه جدی دونفره را شکل می دهند زمان خارج شدن از یک رابطه وقتی نیست که ناراحت و غمگین هستیم، بلکه وقتی است که تشخیص میدهیم که یارمان بیشتر و فراتر از آنچه به عشق مربوط میشود باعث ناراحتیمان شده است. اگر، بعد از بررسی دقیق و صادقانه مشکلاتمان، به این نتیجه میرسیم که خیلی از غمها و گرفتاریهای ما ربطی به شریک زندگیمان ندارد بلکه محصول موجودیتی است که کمتر مقصر شناخته شده است، یعنی خود زندگی! ما باید آرامش خود را حفظ کنیم و در رابطه باقی بمانیم.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir