کتاب اردیبهشتی دیگر : خاطرات فرار عبدالمجید خزایی از زندان سلیمانیه عراق مهناز فتاحی تدوینگر کتاب «اردیبهشتی دیگر» درباره این اثر گفته است: فرار این اسیر ایرانی از دست عراقیها موضوع بسیار جالبی بوده است. بههمین دلیل به سراغش رفتم. خزایی که قبل از جنگ ایران و عراق به اسارت برده میشود، موفق میشود بههمراه دو نفر دیگر از اسرا از زندان عراقیها فرار کند ولی بهدلیل بیماری نمیتواند دونفر دیگر را همراهی کند. اما مدتیبعد بهکمک یک چوپان موفق میشود به ایران برگردد. فتاحی درباره چگونگی شکل گرفتن این کتاب گفته است: چون خیلی از خاطرات را بهخاطر نمیآورد مجبور بودیم چندین بار خاطرات را مرور کنیم و بالاخره پس از هفت هشت بار ویرایش، کتاب کامل شد. البته چون راوی خودش دستی بر قلم داشته، در اصلاحات کتاب کمک میکرد. از نکات جالب اینکه حتی هنگامی که آقای خزایی به ایران بر میگردد توسط یکی از نیروهای اطلاعات عراق تحت تعقیب بوده که با همکاری خزایی و نیروهای اطلاعاتی ایران، فرد مذکور دستگیر میشود قسمتی از کتاب:نقشه فرارم با شکست مواجه شدهبود. من با آزادی یک قدم فاصله داشتم. چشمم که به تاریکی عادت کرد یکی از آنها به عربی گفت: کجایی هستی؟ موهای بلندی داشت. حالم بد بود. جواب ندادم. اصلا حالوحوصله صحبت کردن نداشتم. یکی از آنها به کردی گفت: خلکی کوی(اهل کجایی)؟ گفتم: خلق خدا. تا این را گفتم نفر سوم بلند شد و گفت: ایرانی هستی؟ خوشحال شدم و گفتم: بله! تو هم؟ گفت: بله. من هم ایرانیام. همدیگر را بغل کردیم.صفحه 54