کتاب میازار موری که دانه کش است : پنجاه و سه کاریکاتور و نوشته خیلی شیطان بودم... ماهیهای حوض را زندهزنده قورت میدادم. سگها و گربهها با دیدن من راه خود را کج میکردند. توپهای من قاتل شیشهها بودند. شیشهبر محل با من رفیق شده بود و برایم بستنی میخرید. پیرزنها با دیدن من بسمالله میگفتند، تا این که آن اتفاق افتاد... «کامبیز درمبخش با معدهای به اندازهی وعدهی غذای یک گربه، مثل یک نهنگ، موضوع و مضمون شکار میکند.» (ابراهیم حقیقی)