این کتاب قابل تهیه است!با توجه به شرایط تامین کتاب، تهیه این کتاب ممکن است زمانبر و یا با تغییر قیمت همراه باشد؛ که در این صورت به شما اطلاع داده خواهد شد
این کتاب قابل تهیه است!با توجه به شرایط تامین کتاب، تهیه این کتاب ممکن است زمانبر و یا با تغییر قیمت همراه باشد؛ که در این صورت به شما اطلاع داده خواهد شد
معرفی کتاب
کتاب داستان های خارجی 25 : خرمگس رمانی که در نوع خود برای بسیاری از کسانی که درصدد گسستن بندهای اسارت و وابستگی بودهاند ، الهامبخش و برانگیزاننده بوده است . از دیدگاه جمشیدی قهرمان داستان خرمگس ، آرتور ، مسیحی معتقدی است در فرایند داستان به دلایل گوناگون از صروت و سطح یک مسیحی خواننده اوراد و دعاها و عشای ربانی و ... درمیگذرد و به بینشی عرفانی نسبت به اجتماع و دردها و ناملایمات مردم دست مییابد . زندگی سخت و توانفرسای او در کشورهای آمریکای جنوبی و طریقت عرفان اجتماعی او انسانی را به ارمغان میآورد که حتی پدر روحانی ( عالیجناب مونتانلی ) را که روزگاری نقش معلم و مراد او را بازی میکند و حالا ارشدیت مقام کلیسایی را نیز پیدا کرده به شگفتی و حیرت میاندازد و در عین حال ضعف و کوچکی او را در مقابل شخصیت محکم و نفوذناپذیر خرمگس به روشنی تمام درمییابد . تلخیص کننده کتاب حاضر بر روی این نکته تاکید میکند که خرمگس نمونهای است از تلاش و کوشش انسانی برای رهایی و آزادی و آزادگی است و نگاه معرفتجوی الهی و اسلامی خوانندگان چنین انسانهایی را در هر زمان و مکان که باشند ارج میگذارد و تلاششان را تکریم میکند . داستان خرمگس در حالی آغاز میشود که آرتور در کتابخانه سمیناری علوم الهی پیزا نشسته است و تودهای مواعظ خطی را زیر و رو میکند . یکی از شبهای گرم ژوئن است و پنجرهها کاملا ً باز و کرکرهها برای خنکی هوا بسته شده است . آرتور در دانشگاه تحصیل فلسفه میکند و در شروع ماجرای داستان به سبب مواجه شدن با اشکالی در یک کتاب ، برای حل آن نزد پدر مونتانلی آمده است . او با آنکه در سمیناری تحصیل نمیکند مونتانلی را یک دایرهالمعارف واقعی میپندارد . در بخشی از رمان خرمگس میخوانیم : مونتانلی با درماندگی تکرار کرد : - من نمیفهمم ، چه چیز را میتوانم انتخاب کنم ؟ من نمیتوانم آب رفته را به جوی بازگردانم . - باید یکی از ما را انتخاب کنید . اگر مرا دوست دارید آن صلیب را از گردن باز کنید و همراه من بیایید . دوستان من ، دست به کار اقدام دیگری هستند و با کمک شما به سهولت میتوانند ترتیب آن را بدهند . آنگاه هنگامی که سالم از مرز گذشتیم ، مرا بعنوان پسر خود به مردم معرفی کنید ! اما اگر به آن اندازه دوست نمیدارید ، اگر این بت چوبی برای شما ارزش بیشتری دارد به نزد سرهنگ بروید و به او بگویید که موافق هستید ، و اگر میروید هم اکنون بروید .