کتاب موکب رنگی پنگی - خرده روایت هایی از زیارت اربعین یک موکب کوچک پر از مداد رنگی، پارچهها و کاغذهای رنگی؛ پر از عروسکهای دستساز و کاموا و یونولیت. یک موکب پر از بازی و شوق و ذوق و سروصدای بچهها. زنان و دختران هنرمندی که چندسالی است بدون هیچ پشتیبان و در یک حرکت خودجوش و مردمی خودشان را میرسانند به زیارت اربعین تا زائران کوچک این اجتماع باشکوه را دریابند. کودکان و خردسالانی که در میان این همه سروصدا و ازدحام جمعیت فراموش شدهاند و کمتر کسی به آنها فکر میکند. موکب رنگیپنگی شامل خردهروایتهایی است از این هنرمندان خلاق که در ادامه کتابهای پادشاهان پیاده و موکب آمستردام روایت شده است. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «میگویم کلاً توی زندگی عشق خیلی شیرین است. وقتی آدم میخواهد ازدواج کند تا فرد جدیدی توی زندگیاش میآید زندگیاش شیرین میشود. من از وقتی امام حسین علیهالسلام را پیدا کردم زندگیم شیرین شد. شاید همان روز عاشورایی بود که یک مجلس مقتلخوانی رفتم. سِنی نداشم. توی آن مجلس خیلی خیلی دلم شکست. خیلی گریه کردم. شاید چند ساعت آن مقتلخوانی طول کشید و من هم داشتم گوش میکردم. بعد حس کردم که نظرم در مورد عالم عوض شد؛ یعنی حس کردم بهجز امام حسینعلیهالسلام واقعاً هیچ چیزی برایم ارزش ندارد.»
"سفر مهران برکات زیادی داشت. توی سال یکی دو سفر با یک گروه جهادی رفتیم روستاها و مناطق محروم. ما یک گروه هنری داشتیم که برای بچه های کوچک برنامه های هنری می گذاشتیم تا هم بازی کنند و هم کار هنری یاد بگیرند… تماس گرفتند که شبیه همان کارمان توی اردوهای جهادی را میخواهیم ایام اربعین توی کربلا انجام بدهیم. می آیی؟ گفتم نه. من می خواهم پیاده روی بروم. بعد فکر کردم حواست را جمع کن. این یک اتفاق دیگر است. داری دوباره میگویی دلم…"
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir