کتاب در کافهی جوانی گم شده وکی دختر جوانی است که گم شده به صورت ناگهانی شوهرش را ترک کرده و شوهرش از کارآگاهی می خواهد که به دنبال رد او باشد . در حقیقت داستان چند فصل هست و هر فصل از زبان یک روای اما همه درباره لوکی تا بدین ترتیب سخنان فراد مختلف کنار هم قرار بگیره و شخصیت دختر جوان برای ما آشکارتر بشه . قشنگ بود . این کتابش را شاید بشه گفت بیشتر از بقیه باهاش ارتباط برقرار کردم یعنی چهارچوب مشخص تری داشت و از این ذره ذره آشکار شدن قضایا خوشم می یومد هر چند من تیپ شخصیت اصلی های مودیانو را نمی پسندم آدم های آشفته بی قرار به دنبال یک چیز دیگه اصلا با شخصیت خود من که خیلی منطق گرا و عادی هستم نمی خوره . بیش از همه نثر مودیانو را دوست دارم در مجموع .