کتاب وفای به عهد ماجرای درویش فقیری را میخوانند که روزی یکی از غلامان "یحیی" وزیر هارون الرشید را میبیند و با مشاهده جامههای گرانبهایشان، نزد خداوند عرض میدارد که بنده پروری را از یحیای وزیر بیاموز. اما چندی نمیگذرد که درویش همان غلام را در حالی میبیند که در میدان شهر شلاقش میزنند و وقتی علت را جویا میشود به او میگویند که یحیی بر کنار شده ومقداری جواهرات خزانه را در جایی مخفی نموده، اکنون غلام را شلاق میزنند تا جای جواهرات را بگوید. غلام ولی به هیچ وجه به این کار تن نمیدهد. او در پاسخ درویش که علت لو ندادن جواهرات را میپرسد، میگوید من نان و نمک یحیی را خوردهام، چگونه رازش را فاش کنم؟ آن گاه در همان شب به درویش الهام میشود که بندگی را از غلام یحیی بیاموز."
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir