به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







زهتاب









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب «زهتاب» نوشته زهره جمشیدی، اثری عمیق و تاثیرگذار است که به بررسی رنج بی‌پایان انسان و تلاش او برای یافتن معنای حقیقی زندگی می‌پردازد. این رمان با شروعی رمزآلود در مسافرخانه‌ای پر از راز، خواننده را در سفری پیچیده به دنیای گذشته و حال سهراب امیرخانی، شخصیت اصلی داستان، همراه می‌سازد و پرسش‌های عمیقی درباره سرنوشت، اختیار و جبر در زندگی انسان مطرح می‌کند. کتاب «زهتاب» فرصتی است برای هر کسی که می‌خواهد با نگاهی نو به جهانی پر از سوالات و ناراحتی‌های درونی انسان بنگرد و در مسیر پیچیده جست‌وجوی حقیقت و رهایی گام بردارد.

درباره کتاب «زهتاب»

در ابتدا، داستان از ورود سهراب امیرخانی به مسافرخانه‌ای اسرارآمیز آغاز می‌شود، جایی که خاطرات تلخ و رازهای گذشته او کم‌کم نمایان می‌شوند. با استفاده از فلاش‌بک‌های متعدد، نویسنده خواننده را به کارگاه قدیمی زهتاب می‌برد—جایی که خاطرات کودکی سهراب، چه تلخ و چه عمیق، سایه‌ای بزرگ بر احساسات و رفتارهایش انداخته است. فرایبا، شخصیتی نمادین و نجات‌بخش، به نظر می‌رسد بتواند به او کمک کند اما حقیقت تلخ زندگی، فراتر از قدرت هر نجات‌بخشی است، و این موضوع به درستی در طول داستان بازتاب یافته است. در این رمان، زهره جمشیدی واجد نگاهی ظریف و عمیق است که با ترسیم روانشناسی شخصیت‌ها، پیچیدگی‌های انسانی و زخم‌های روحی را به تصویر می‌کشد. سهراب با زخم‌های کودکی و تجربه‌های تلخ خود، سفری پرچالش در مسیر جست‌وجوی معنا و رهایی را آغاز می‌کند که مخاطب را به تفکر درباره جایگاه انسان در جهان و اهمیت انتخاب‌ها و سرنوشت انسانی وا می‌دارد. عشق و سرنوشت در این کتاب به گونه‌ای جذاب و فلسفی به هم تنیده شده‌اند و با قدرت واقعیت تلخ زندگی روبرو می‌شوند.
چرا باید این کتاب را خواند؟
کتاب زهتاب فراتر از یک داستان معمولی، تلاشی است برای پاسخ به پرسش‌های بنیادین انسان درباره هویت، رنج، عشق و معنای زندگی. این اثر شما را به سفری در دل تاریکی انسان و پیچیدگی‌های روانی آن می‌برد و با نگاهی فلسفی و اجتماعی، پرسش‌هایی بدیع درباره اختیار و جبر مطرح می‌کند که ذهن خواننده را به چالش می‌کشاند. نحوه روایت فلاش‌بک‌محور و پرداخت روانشناسانه به شخصیت‌ها، کتاب را برای علاقه‌مندان به داستان‌های تأمل‌برانگیز و عمیق جذاب می‌سازد.

خواندن کتاب «زهتاب» را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

دوستداران داستان‌های روانشناختی و فلسفی، افرادی که به داستان‌هایی با ساختار پیچیده و فلاش‌بک‌محور علاقه دارند، علاقه‌مندان به آثار اجتماعی و دغدغه‌های انسانی و خوانندگانی که به دنبال کتابی عمیق برای تأمل در معنای زندگی و سرنوشت هستند.

در بخشی از کتاب «زهتاب» می‌خوانیم

هیما از اتاق بیرون دوید اما در را نبست. سیگاری گیراند. چقدر آسان فراری بودنش را فهمیده بودند. حیف از آن همه پولی که داده بود پای آن شناسنامه. سگ‌ها پارس می‌کردند. کف دکه اسقاطی را با پتوهایی که مراد برایش آورده بود، پر کرده بود. اما دیواره دکه سرد و سفت بود. شیشه‌های پشت دکه ریخته بودند، اما حفره جای خالیشان را با چوب جعبه پر کرده بود. اما شیشه‌های جلوِ دکه سر جاشان بودند و وسطشان چند دانه ستاره توی آسمان سوسو می‌زد. بچه که بود چقدر آسمان پرستاره بود. بعد ستاره‌ها یکی‌یکی خاموش شدند و هر روز کم‌تر و کم‌فروغ‌تر شدند. صدای پارس سگ تندتر شد. لابد غریبه‌ای از آن حوالی گذشته بود. کفش‌هاش را درآورده بود و گذاشته بودشان روی قفسه‌ای که به دیواره دکه جوش شده بود. لابد این قفسه یک روزی پر بوده از روزنامه‌های تاخورده، پاکت‌های سیگار ارزان‌قیمت و آدامس‌های موزی و نعناعی. بوی پلاستیک سوخته همه جا پیچیده بود. از سه روز پیش که توی آن دکه خرابه پنهان شده بود بوی پلاستیک سوخته هر لحظه شدیدتر می‌شد. گنگ بود و وحشتزده. هنوز خودش هم باورش نمی‌شد که چه اتفاقی براش افتاده. صدای پایی از دور شنید. لای در دکه را باز کرد. نور تریکی را دید که توی ماشین‌های تصادفی و اسقاطی می‌چرخید. نفس‌هاش به شماره افتاد. چرا فرار می‌کرد؟ چرا آن‌قدر وحشتزده بود؟ چرا مثل مرد پای کاری که کرده بود نمی‌ایستاد؟ قلبش تند می‌زد و صدای پای تریک به دستی که هر لحظه نزدیک می‌شد، تپشش را تندتر می‌کرد. صدایی آهسته و دزدکی گفت: «سهراب، اون‌جایی؟» در دکه خرابه را باز کرد، گفت: «مراد، فکر کردم دیگه نمی‌آی.»

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه