کتاب افلاکیان زمین ١٣ سعید طوقانی این پهلوان و مبارز کوچک، در سن 6 سالگی در سه دقیقه خیلی بیشتر از اندازه تصور حاضران چرخ باستانی زد و سخت مورد توجه قرار گرفت. و در عملیات بدر، گردان میثم، بزرگترین و طولانی ترین چرخ زندگی اش را زد و در واقع چرخی زد بر گود هستی به این معنی که در سال 1363، در حالی که بیش از 15 سال از عمرش نگذشته بود جام شهادت را نوشید. دفتر سیزدهم افلاکیان زمین به پهلوان و دلاور کوچک، شهید سعید طوقانی، اختصاص دارد که شامل دو بخش می شود: بخش اول با عنوان «در مسیر زندگی» به معرفی و نحوه شهادت ایشان و بخش دوم این دفتر به خاطراتی درباره ایشان اختصاص دارد که جملات پایانی این بخش از شور و حال بسیاری برخوردار است و اشاره دارد به شهادت سعید طوقانی و تعدادی از همرزمانش. در اینجا بخشی از این جملات را می خوانیم: «... در نماز جمعه آن هفته تهران، در چهارراه لشکر، «زیدالله کوهی» را دیدم. گوشه ای خلوت را پیدا کردیم و با همدیگر نشستیم. او می گفت و هر دو گریه می کردیم. صورت بر صورت یکدیگر گذاشته بودیم؛ من اسم می بردم و او جواب می داد: ـ حسین رجبی؟ شهید شد. سعید طوقانی؟ جا مونده عباس دائم الحضور؟ جا مونده احمد کْرد؟ جا مونده کریم کاویانی؟ جا مونده...»