به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







تحریر دیوانگی









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

«تحریر دیوانگی» اثر مهدی زارع داستان مردی تنها و منزوی است که پس از سال‌ها زندگی در تنهایی و فقر، ارث‌برنده عمارت بزرگی می‌شود. این داستان از زبان خودش روایت می‌شود و خواننده را به سفری در دنیای پرابهام و پر رمز و راز این عمارت و روستای شمالی که در آن قرار دارد می‌برد. مرد در مواجهه با آدم‌های غیرعادی روستا، کینه‌ای مبهم میان خود و سمسار آنجا احساس می‌کند و در عین حال به یک رابطه خیالی و وهم‌آلود با دختری به نام نعنا و پیرمردی مهربان دل می‌بندد. فضایی مرموز، پر از ترس، وحشت از سکوت و سرفه‌های پیوسته‌ای که از کودکی با او همراه بوده، داستان را به سوی تجربه‌ای متفاوت، تاریک و اسرارآمیز سوق می‌دهد.

درباره کتاب تحریر دیوانگی

این اثر با توصیفاتی غنی و تخیلی که فضای داستان را وهم‌آلود و ناآشنا ساخته است، دریچه‌ای به درون ذهن پر پیچ و خم شخصیت اصلی می‌گشاید. نویسنده با خلق فضای رازآلود و حضور باورپذیر عناصر فراطبیعی مثل سخنان مردمان محلی درباره جن‌ها، حس مرموزی به روایت داده است که خواننده را درگیر می‌کند. سرفه‌های بی‌امان مرد و ترس‌هایش از سکوت و بزرگی عمارت، هم‌چون نمادی از دیوانگی نهفته و روان به هم ریخته اوست که خواننده را تا پایان داستان با سوالات و فضایی پرابهام همراه می‌سازد. روایت داستان با لهجه و حال‌وهوای بومی، رنگی خاص دارد و پرداخت شخصیت‌ها و روابط میان آن‌ها، حتی در قالب خیالات و وهم‌ها، بسیار ملموس و تاثیرگذار است. رابطه خواستن و نخواستنی میان شخصیت اصلی و نعنا، و نیز تقابل او با سمسار مشکوک، تنش و هیجان داستان را افزایش می‌دهد و خواننده را به سفری پیچیده در قلمروی روان و واقعیت می‌کشاند.

چرا باید این کتاب را خواند؟

«تحریر دیوانگی» تجربه‌ای متفاوت از داستانی روان‌شناسانه و معمایی است که مخاطب را با درون‌مایه‌های تنهایی، ترس و دیوانگی همراه می‌کند. فضای وهم‌آلود و حضور عناصر فراطبیعی و باورهای مردمی جو خاصی ایجاد کرده که خواندن اثر را به تجربه‌ای جذاب و ماندگار تبدیل می‌کند. این کتاب برای علاقه‌مندان به ادبیات مدرن و داستان‌های روان‌کاوانه که به دنبال روایت‌های پیچیده و لایه‌دار هستند، انتخابی ارزشمند است. توصیفات ذهنی و روانی شخصیت اصلی، برشی از حالات درونی انسانی است که می‌تواند مخاطب را به تأمل در شخصیت و ابعاد روانی فردی فراخواند. «تحریر دیوانگی» نمونه‌ای از ادبیات معاصر ایران است که با نگاهی نوین و خلاقانه به موضوعات قدیمی تنهایی و مواجهه با گذشته و ترس نگاه می‌کند.

خواندن کتاب تحریر دیوانگی را به چه کسانی توصیه می‌کنیم

این داستان برای خوانندگانی مناسب است که به ادبیات پیچیده، روان‌کاوانه و معمایی علاقه دارند و می‌خواهند در فضایی وهم‌انگیز و در عین حال واقعی، با مشکلات روانی یک شخصیت تنها و منزوی همراه شوند. کسانی که به داستان‌ها و روایت‌هایی با مضامین روانشناسی، ترس و رازآلودی علاقه‌مندند، از خواندن «تحریر دیوانگی» بهره خواهند برد. همچنین این کتاب برای علاقه‌مندان به آثاری است که با زبان و فضای بومی و مردمی روایت می‌شوند و در پی کشف لایه‌های تاریک وجود انسانی‌اند.

در بخشی از کتاب تحریر دیوانگی می‌خوانیم:

چند روز قبل سه نفر آمدند و دیروز دو نفر. امروز هم از در اتاق آمده بودم بیرون که بروم سمت تپۀ پشت روستا که دو نفر آمدند و جلوی در خانه ایستادند و نعنا را صدا کردند. نعنا دست‌پاچه رفت سمت در. جلوی در ایستاد. نمی‌دانست بالای پله‌ها ایستاده‌ام و نگاهش می‌کنم. روسریش را باز کرد و دوباره بست. دنبالۀ روسری را روی لب و بینیش کشید و پشت گردن گره زد. لباس‌های تیره با گل‌های ریز و درشت می‌پوشد. همیشه همین پیراهن‌ها تنش است و راه که می‌رود انگار باد لابه‌لای ساقه و برگ گل‌ها بپیچد، تکان می‌خورند و نمی‌گذارند درست نگاهشان کنی. در را باز کرد و همان جلوی در با مردها حرف زد. آمدم پایین. گفتم: «با من کار دارن؟» برگشت. دستی به کنار و دامن لباسش کشید و گل‌ها را تکاند و برگشت توی خانه. از کنارم که رد شد انگار بوی گل‌های لباسش توی دماغم پیچید. نفسم باز شد. گفتم: «چند لحظه.» ایستاد. گفتم از گل‌های توی باغچه دسته‌گلی درست کند و به اتاق کارم ببرد. چشمِ کوتاهی گفت و تند به آشپزخانه رفت.

این دو نفر هم شبیه قبلی‌ها می‌خواستند همراهشان بروم و تأیید کنم که گندم‌ها رسیده‌اند و اجازه بدهم درو کنند. دست‌های درشتی داشتند و لباس‌های تمیز و مرتبی تنشان بود که مشخص بود از عمرشان یکی‌دو سالی گذشته است. هرکدامشان که کلاهش را برمی‌داشت، رد آفتاب‌سوختگی روی پیشانیش کاملاً مشخص بود. روز اول برایم جالب بودند. هم خودشان و هم این‌که به زمین‌ها سر بزنم و لااقل بدانم کدام تکه مال من است. همراهشان رفتم. از میدان‌گاه روستا گذشتیم و انتهای غربی روستا پیچیدیم به کوچۀ باریکی که دورتادورش را خانه‌های گلیِ قدیمی گرفته بود. خانه‌ها خالی بود و کهنگی از سرتاپایشان می‌ریخت.

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه