یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!
معرفی کتاب
کتاب «منفعت» نوشته ریچارد سوئدبرگ، سفری عمیق و تاریخی در مفهوم کلیدی «منفعت» در علوم اجتماعی، به ویژه در اقتصاد و علوم سیاسی است. این اثر با نگاهی تحلیلی و میانرشتهای، کاربردهای مختلف این مفهوم را از قرن نوزدهم تا امروز بررسی میکند و در عین حال دیدگاهی نو به مسائل تعارض منافع و سیاستگذاری ارائه میدهد. این کتاب به عنوان یک منبع علمی و الهامبخش میتواند چشماندازهای جدیدی برای تحلیل مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در اختیار خوانندگان قرار دهد.
ریچارد سوئدبرگ در این کتاب به بررسی مفهوم منفعت میپردازد که یکی از پایههای اصلی نظریات اجتماعی و اقتصادی است اما به شکل دقیق و منسجمی در ادبیات علمی تحلیل نشده است. او با مروری تاریخی بر سنتهای مختلف به کارگیری این مفهوم، تحول آن در علوم اجتماعی را تشریح میکند و تلاش میکند روشهایی را ارائه دهد که در آنها منفعت به صورت کاربردی و نظری به کار گرفته میشود. این کتاب چهار فصل اصلی دارد که هر کدام به ابعادی متفاوت از مفهوم منفعت میپردازند و در پایان، موضوع تعارض منافع در سیاستگذاری را به شکل یک مطالعه موردی برجسته میکند. در فصل نخست، سوئدبرگ به سنتهای گوناگون استفاده از مفهوم منفعت میپردازد و نشان میدهد چگونه در طول تاریخ کاربردهای متفاوت و الهامبخشی از آن شکل گرفته است. در فصل دوم به فرآیند تبدیل این مفهوم به جزیی از علوم اجتماعی در قرن نوزدهم پرداخته و بررسی میکند چه چیزهایی در این مسیر به دست آمده یا از دست رفته است. فصل سوم بر نقش و کاربرد این مفهوم در نظریههای جامعهشناسی متمرکز است و فصل چهارم به کاربرد منفعت در اقتصاد و علوم سیاسی مدرن میپردازد و یک رویکرد تازه برای درک بهتر این مفهوم ارائه میکند. مطالعه موردی پایانی درباره قانون «تعارض منافع» و تاثیر آن در رسواییهای شرکتهای بزرگ آمریکا است که به عنوان نمونهای عملی و مهم در سیاستگذاری تحلیل شده است.
چرا باید این کتاب را خواند؟
این کتاب به دلیل رویکرد میانرشتهای و تحلیلی خود، فهم عمیق و جامعتری از مفهوم منفعت را فراهم میکند که درک آن برای پژوهشگران، دانشجویان و استادان رشتههای جامعهشناسی، اقتصاد و علوم سیاسی ضروری است. همچنین، توجه سوئدبرگ به بازیهای زبانی و مفاهیم فلسفی مانند تمثیل تابلو راهنمایی ویتگنشتاین، به خواننده کمک میکند تا منفعت را نه فقط به عنوان یک مفهوم اقتصادی، بلکه به عنوان ابزاری کارکردی در رفتار کنشگران اجتماعی و تصمیمگیریهای سیاسی ببینند.
دانشجویان و پژوهشگران علوم اجتماعی، اقتصاد و علوم سیاسی، اساتید و مدرسان این رشتهها که به دنبال متنی جامع و بهروز پیرامون مفهوم منفعت هستند، افرادی که علاقهمند به درک عمیقتر تعارض منافع و نقش آن در سیاستگذاریهای مدرن میباشند و خوانندگانی که میخواهند بینشهای میانرشتهای درباره یکی از بنیادیترین مفاهیم علوم انسانی کسب کنند.
«مباحثاتی درباره قانون تاراج چوب» شامل مجموعهای از مقالات ژورنالیستی مارکس است که در اوایل دهه 1840، در واکنشی به تصمیم مجلس استان راین در سال 1841 برای به جرم شناختن جمعآوری چوب جنگل، برای روزنامه راینیشه سایتونگ نگاشته شد. افراد فقیر مطابق با عرف این اجازه را داشتند که شاخههای کوچک و بزرگ درختان را بریده و از آنها به عنوان سوخت استفاده کنند، و این حق عرفی به یکباره از آنان سلب شد. نگهبانان محلی که حقوقشان توسط صاحب جنگل پرداخت میشد، وظیفه پاسداری از قانون جدید را بر عهده گرفتند. مارکس از این قانون جدید خشمگین شد، و نوشتههایش در اینباره تند و گزنده بود. محور اصلی بحث مارکس این است که، مجلس با قرار دادن منفعت مادی در کانون توجهش، قانون را پست و حقیر ساخته است. دولت، آنگونه که مارکس در این مرحله از تکامل [فکری]اش مسائل را میبیند، باید بر فراز تمام کنشگران باشد، یا، به نسبت، باید از تمامی کنشگران در مقام شهروندی و انسانیشان - نه در مقام حاملان منفعت مادی - دفاع کند. مطابق گفته مارکس، اگر دولت منفعت را به عنوان اصل پیش برنده برگزیند، احترام افراد نسبت به قانون از بین خواهد رفت. با تسلیم شدن در برابر منفعت ویژه صاحب جنگل، مجلس در قبال وظیفهاش خیانت کرد: منفعت ماهیتا کور، بیاعتدال، یک طرفه، و به طور خلاصه، به صورت طبیعی قانونگریز است. آیا قانونگریز میتواند تسلیم قانون شود؟ آنگونه که میتوان سکوت را به وسیله نواختن ترومپتی پر سر و صدا شکست، نمیتوان منفعت خصوصی را به واسطه قرار دادن آن بر تاج و تخت قانونگذار، قانونی کرد.