این رمان در سال 2009 عنوان پرفروشترین کتاب فرانسه را از آن خود کرد و تاکنون به 26 زبان دنیا ترجمه شده است. سوزان ابوالهوی نویسندهای فلسطینی است که جنگ را تجربه کرده و در رمان «زخم داوود» نیز موضوعات انسانی و اجتماعی را در لابهلای حوادث جنگ روایت میکند. نویسنده در این کتاب زندگی چهار نسل از یک خانواده را برای مخاطب توصیف و تشریح میکند و در عین این که موضوع مقاومت مردم فلسطین را موضوع اصلی رمانش قرارداده از عشق، ایمان و غرور مینویسد. نویسنده در این کتاب به فلسطین از زاویۀ جدیدی نگریسته است و به نظر میرسد ابوالهوی با نگارش این رمان درصدد است به مخاطب نشان دهد که فلسطین فقط مکانی برای جنگ نیست و انسانهایی که در آن به زندگی خود ادامه میدهند دغدغههای انسانی متفاوتی دارند. نسخۀ اصلی این رمان نخستینبار در سال 2006 در ایالات متحده منتشر شده است.
شخصیت اصلی کتاب دختری به نام «امل» است که در خانوادهای فلسطینی متولد میشود و کودکی او مصادف میشود با حملات وحشیانه ارتش صهیونیستی و اجبار فلسطینیان به زندگی در اردوگاههای آوارگان. او در ادامه مسیر زندگیاش والدین خود را از دست میدهد؛ ولی بهخاطر استعداد خوبش میتواند فرصتی برای ادامه تحصیل در آمریکا پیدا کند و سالها بعد، دوباره به اردوگاههای آوارگان فلسطینی بازگردد تا بتواند به مردم کشورش کمک کند. در این رمان زندگی در سایهٔ جنگ جدی روایت میشود و مرگی که هر لحظه و هر روز در یکقدمی انسان قرار دارد، عشق، دلبستگی، خانواده و حتی امید را پررنگتر میکند. روایت صادقانه و گرم نویسنده از مردمی که برای زندگیکردن میجنگند و احساسی که کتمان نمیشود، داستان کتاب را برای همه، حتی کسانی که قدر آرامش روزهای معمولیشان را نمیدانند، دلپذیر و خواندنی میکند. ازآنجاکه داستان اصلی به زبان انگلیسی نوشته شده است، بهراحتی نمیتوان جایگاه آن را در ادبیات عرب مشخص کرد.
این کتاب را به دوستداران رمان خارجی با موضوع فلسطین پیشنهاد میکنیم.
آری پرلستین کنار دروازۀ دمشق منتظر بود. جایی که پسرها چهار سال پیش برای اولینبار همدیگر را دیده بودند. پدر آری پروفسوری آلمانی بود که از دست نازیها به بیتالمقدس فرار کرده بود و با همسر و پسرش در خانۀ کوچکی زندگی میکرد که از فلسطینیهای سرشناس شهر اجاره کرده بودند. دو پسر در 1937، پشت گاری میوههای تازه و قوطیهای روغن مغازه بابل آموند دوست شده بودند.
حسن روی سکوی مغازه نشسته بود و کتاب شعری به عربی میخواند. پسر یهودی کوچکی با چشمهای بزرگ، لنگلنگان به طرفش رفت. تیشرت قهوهای پارهای پوشیده بود و گوجۀ قرمز بزرگی داشت که با چاقوی جیبی دو نصف کرده بود. نصفش را گاز میزد و نصفش را به حسن تعارف کرد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir