کتاب ارنست همینگوی "آخرین مصاحبه و دیگر گفتوگوها" کتاب مربوط به همینگوی، ۴ مصاحبه از این نویسنده را در بر میگیرد. مفصلترین گفتگوی این کتاب توسط جرج پلیمتون از نشریه پاریس ریویو در سال ۱۹۵۴ و پیش از دریافت جایزه نوبل توسط همینگوی انجام شده است. مصاحبه دیگر دسامبر سال ۱۹۵۴ با رابرت مانینگ برای نشریه آتلانتیک مانتلی انجام شده است. گفتگوی سوم توسط روزنامهنگاری از مجله استار انجام شده است؛ همان مجلهای که همینگوی زمانی در آن کار میکرده است. آخرین مصاحبه کتاب پیش رو هم هم در سال ۱۹۵۸ در نشریه اسکوایر منتشر شده است. در این گفتگو رابرت اِمِت جینا تهیهکننده تلویزیون سراغ او در هاوانا رفت تا برای نشستن مقابل دوربین و گفتگو راضیاش کند. عناوین مصاحبههای این کتاب به ترتیب عبارت است از: «ارنست همینگوی، هنر داستاننویسی، شماره ۲۱»، «همینگوی در کوبا»، «سرزده رفتن به خانه همینگوی» و «زندگی در بعد از ظهر: آخرین مصاحبه». در قسمتی از این کتاب میخوانیم: هنگامی که بخت نصیبم شد تا با همینگوی دیدار کنم، او در قله رفیع شهرت به سر میبرد _ تازه برنده نوبل ادبیات شده بود _ اما در ضمن دوران زوال زندگیاش آغاز شده بود. ۵۵ساله بود ولی مسنتر به نظر میآمد؛ در تلاش بود تا التهاب کلیه، جمجمه آسیبدیده، دو مهره ضربدیده و یک مهره شکسته ستون فقراتش را درمان کند. گذشته از این سوختگی شدید ناشی از سقوط هواپیمایش در بوتهزارهای اوگاندا در زمستان قبل نیز او را آزار میداد. علاوهبر این جراحتها، چندین زخم در ناحیه سر، بیش از دویست زخم ناشی از ترکش گلوله، جراحت زانو، زخم در پاها، دستها و کشاله ران راهرفتنش را دشوار کرده بود. ویلای راحت و آسوده کوباییاش بیشتر از هرجای دیگری برای او مفهوم خانه پیدا کرده بود، و روزهای سفر دریاییاش با پیلار مثل سفرهای ماجراجویانهاش بود. وقتی تلفنی از نیویورک با همینگوی در سانفرانسیسکو دِ پائولا تماس گرفتم، پذیرفت که مصاحبه درباره دریافت نوبل باشد، اما ابتدا مقاومت کرد چون یکی از مجلاتی که با آن همکاری میکردم اخیرا مقاله موشکافانهای درباره ویلیام فاکنر چاپ کرده بود. همینگوی گفت «شما او را تکهتکه کردید، تکهتکه.» گفتم «نه، مقاله خوبی بود و اگر فاکنر با نویسنده آن مقاله ملاقات میکرد، بهتر هم میشد.» همینگوی گفت «بهانه بهتری بیاور.»، سپس خودش به یکی از آنها فکر کرد. او به مهمان در مقام فرصتی برای ماهیگیری با پیلار مینگریست، آن هم بعد از چندین هفته عاطل و باطل بودن اجباری. همینگوی گفت «با خودت پولوور بیاور، قرار است برویم قایقسواری. به مری میگویم که تو داری میآیی مرا تکهتکه و خوراک ویلیام فاکنر کنی.»