یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!
معرفی کتاب
کتاب «نور چشم امام(ره)» که به همت موسسه شهید ابراهیم هادی تدوین و منتشر شده، اثر ارزشمندی است که با هدف معرفی عمیقتر و همهجانبهتر شخصیت و زندگی آیتالله سیدمصطفی خمینی، فرزند ارشد امام خمینی(ره)، به تحریر درآمده است. این کتاب در پی آن است تا با ارائه روایتهای جذاب و خاطرات ماندگار، به تصویر کشیدن ابعاد مختلف زندگی و فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و مذهبی وی از بدو تولد تا سال 1356 بپردازد.
موضوعاتی که در این اثر گنجانده شده، به وضوح نشان میدهد که چگونه آیتالله سیدمصطفی خمینی با زندگی و آرمانهای خود سهم بسزایی در پیشبرد جریان انقلاب اسلامی و مبارزات سیاسی آن دوران داشت. این اثر با گنجاندن سخنان امام خمینی(ره) به مناسبت درگذشت آیتالله سید مصطفی خمینی، به خواننده این امکان را میدهد که از دیدگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به شخصیت و جایگاه این بزرگمرد نگاهی جامع داشته باشد. مطالب کتاب در قالب داستانهای دلنشین و جذاب سامان دهی شده، هرچند به نظر میرسد که این روایتها گاهی به صورت تکمیلی از خاطرات و اظهارات افراد مختلف شکل گرفته و در هم آمیخته است؛ بطوریکه خواننده ممکن است حس کند که در حال گذراندن لحظاتی زنده و احساسی از تاریخ است. فصلهای کتاب دارای ساختاری منظم هستند که با ارائه زندگینامه و لحاظ کردن بستر اجتماعی و سیاسی آن عصر، به عمق نفوذ نظریات و نگرشهای آیتالله سید مصطفی خمینی پرداخته شده است. جالب است که برخلاف معمول، فهرست منابع و مآخذ در صفحههای ابتدایی گنجانده شده است و این موضوع به نوعی دسترسی به اطلاعات و شفافیت بیشتر در روایتها کمک میکند.
برای آن دسته از افرادی که به تاریخ انقلاب اسلامی و شخصیتهای تاثیرگذار آن علاقه دارند، یا دانشجویانی که در حال پژوهش درباره این دوره و شخصیتها هستند، این کتاب توصیه میشود. همچنین، افرادی که به دنبال کسب بینش عمیقتری درباره تفکرات و عقاید آیتالله سیدمصطفی خمینی هستند، میتوانند با مطالعه این اثر، دریچهای نوین به دنیای فکری و احساسی وی باز کنند. با خواندن «نور چشم امام(ره)»، میتوان به درکی جامع و همهجانبه از زندگی و مبارزات این شخصیت برجسته دست یافت و این خود فرصتی ارزشمند برای علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران به شمار میآید.
در ماههای آخر عمر با برکت آقا سید مصطفی اتفاقات زیادی افتاد. رفت و آمد افراد مشکوک در نجف زیاد شد! یکی از دوستانی که از ایران آمده بود به ایشان خبر داد که ساواک قصد ترور ایشان را دارد. آقای محتشمیپور که از شاگردان ایشان بودند میگوید: حضرت امام و حاج آقا مصطفی دائماً در خطر بودند. حاج آقا مصطفی چند ماه قبل از شهادت خواب میبیند که شتری به منزل امام آمده و روی زمین نشسته است. بعد از مدتی شتر بر میخیزد و به منزل حاج آقا مصطفی میرود. ایشان چنین تعبیر کردند که شتر علامت مرگ است که به مشیت الهی از خانهی امام دور شده است. آیتالله سجادی نیز که از شاگردان حاج آقا مصطفی بودند میگوید: یک شب خواب دیدم که حاج آقا مصطفی به شهادت رسیده و جنازهی او را وارد صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) کردند. درحالیکه آدمها زیر جنازه نبودند و ملائکه جنازهی ایشان را حمل میکردند! یک قرآن در جلو جنازهی ایشان بود، قرآن میآمد و جنازه به دنبالش حرکت میکرد، تا وارد صحن حضرت علی (ع) شد و آنگاه این جنازه به داخل حرم رفت و از نظرها پنهان شد! من هر روز در درس ایشان حاضر میشدم، اما موفق نشدم که این رویا را برای ایشان نقل کنم. خانهی ما نزدیک منزل ایشان بود؛ یک روز صبح پدر من آمد و خبر آورد که حال آقا سید مصطفی به هم خورده و او را به بیمارستان بردهاند و...