صوفی

کتاب صوفی امیرحسین انبارداران، نویسنده کتاب در مقدمه آن چنین می نویسد: اواخر تابستان 1388 برای اولین بار نام مبارک شهید حسن صوفی را شنیدم. دوستان اهل قلم و شیفتگان فرهنگ ناب دفاع مقدس محبت کردند و پیشنهاد دادند کتابی را از خاطرات آن فرمانده خلاق که در 23 سالگی لایق شهادت شده بود آماده کنم. سفرهای اولیه به سرزمین دارالجهاد، آشنایی اجمالی با تئوریسین نیروی انسانی و یکی از بنیانگذران تیپ ویژه شهدا، خالق و مبتکر حماسه رژه پنج لشکر همدان در سال 1363 و نیز مشاهده دفاتر قطوری که به عنوان یادداشت‌های به جا مانده از آن شهید عزیز در برابر نگاهم قرار گرفت، این اندیشه را در وجودم تقویت کرد که با شهید والامقام، با برنامه و مخلصی مواجه شده‌ام. این اندیشه وقتی بیش از پیش قوت گرفت که در موزه گرانقدر دفاع مقدس همدان بخشی ویژه را منحصر به موضوع رژه پنج لشکر و نقش ارزشمند مبتکر آن حماسه مشاهده کردم. کتاب شهید صوفی در 14 فصل "تولد"، "کودکی، نوجوانی و خانواده"، "انقلاب"، "دبیرستان و گروهکی‌ها"، ارادت به امام (ره)"، "ورود به سپاه"، "ارزیابی پادگان شهدا"، "پرسنلی تیپ شهدا"، "پرسنلی سپاه همدان"، "بسیج استان همدان"، "قائم مقام لشکر حضرت حجت(عج)"، "مبتکر رژه پنج لشکر"، "شهادت" و "تصاویر و اسناد" تهیه و تدوین شده است. در این کتاب، شهید حسن صوفی از زبان‌های متفاوتی روایت می‌شود. در قسمت‌هایی از دیدگاه برادر او محمدحسین صوفی، در جایی دیگر از زبان خواهر و در بخشی دیگر از زبان همرزمان، به تصویر کشیده می‌شود. با توجه به مسئولیت‌های متفاوتی که شهید در دوران حیات خود داشته و اهتمام او در این مسیر، سیره و زندگی او می‌تواند الگوی موثری برای جامعه‌ امروزی باشد. فصل سوم: فصل انقلاب محمد حسین صوفی از برادر شهیدش در ارتباط با قیام مردمی و اقدامات وی در روزهای تظاهرات و پس از آن در صفحه‌ 49 این کتاب چنین سخن می‌گوید: یادم هست قبل از انقلاب، او سوال بوداری از روحانی روضه‌خوان هفتگی خانه‌مان پرسید که آن بنده خدا را به وحشت انداخت و باعث شد وی دیگر برای روضه‌خوانی به خانه ما نیاید. البته بعد از پیروزی انقلاب آن روحانی کار روضه‌خوانی را در خانه ما از سر گرفت. در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی مطالعات حسن آقا هم منظم تر و هدفمندتر شده بود؛ ما معمولاً کتب مورد نیازمان را در همدان از آقای محمود دادفرما تهیه می کردیم، او کتاب‌های مذهبی و سیاسی مورد نیاز را می‌آورد؛ کتاب‌هایی از بازرگان و شریعتی و جلال آل احمد. کتاب‌های استاد مطهری را هم می‌آورد. حسن آقا هم مشتری پر و پا قرص کتاب‌های آقای دادفرما بود. یادم هست که کتاب تضاد دیالکتیک را بیش از بقیه کتب مطالعه می کرد، البته مطالعه قرآن هم برنامه همیشگی‌اش بود. فصل یازدهم: قائم مقام لشکر حجت(عج) همچنین محمدعلی کریمی مدیر دبیرستان ابن‌سینا همدان در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از حضور دانش‌آموز سال‌های نه چندان دور خود در هیبت فرماندهی توانمند در عملیات تحریرالقدس خاطره‌ای خواندنی دارد که در صفحه‌ی 172 کتاب این چنین آمده است: در عملیاتی که حوالی سد دربندیخان عراق انجام شد به عنوان بسیجی شرکت کردم، در حال تخلیه بودیم که ناگهان حسن صوفی را دیدم که به عنوان فرمانده در آن عملیات حاضر بود. در حال پایین آمدن از کوه بودم که از داخل اتومبیلش مرا دید و توقف کرد، از حال و روزم پرسید. برایش گفتم که قاطی نیروها بوده‌ام و در حال تخلیه شدن هستیم. اصرار کرد سوار اتومبیل فرماندهی‌اش بشوم. در مدرسه او دانش‌آموز من بود و حالا من نیروی او به حساب می‌آمدم، حرف فرمانده را قبول کردم و کنارش نشستم، رفتار و کردارش را که می‌دیدم متعجب بودم، آن دانش‌آموز نجیب و باوقار دیروز حالا در کسوت فرمانده بهترین روش را در مورد تخلیه‌ نیروها به کار بسته بود، کارش را با سرعت انجام می‌داد تا نیروها کمتر آسیب ببینند. احساس می‌کردم با تمام توان عملیات تخلیه را انجام می‌دهد، همزمان با آن کار به هلی‌کوپترهایی که بالای سرش و در سطح منطقه پرواز می‌کردند دستورات لازم را صادر می‌کرد تا برای انجام ماموریت‌های محوله هدایت و حمایت شوند. او کارش را انجام می‌داد و من لذت می‌بردم که دانش‌آموز خوب مدرسه‌مان چنان فرمانده لایقی شده که عملیات سنگین در محمور منطقه سد دربندیخان عراق را کنترل و هدایت می‌کند. از دیگر ویژگی‌های بارز این کتاب، می‌توان به تصاویر و اسناد مربوط به شهید در پایان کتاب اشاره نمود. به نظر می‌رسد انتشار و ارائه این اثر به طور حتم نقطه آغازین شناختن ومعرفی حسن صوفی بزرگ است. امیرحسین انبارداران در پایان مقدمه خود توصیه عارفانه حسن صوفی را در مسیر زندگانی می‌نویسد: فقط در صورتی کار پیشرفت می‌کند که مسائل برای خدا باشد.