یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!
معرفی کتاب
کتاب «ابرها» نوشتهی آریستو فانیس، اثری برجسته از نمایشنامههای کمدی یونان باستان است. این کتاب به بازخوانی یکی از کمدیهای برجسته آریستوفانیس میپردازد و مخاطب را به دنیای زنده و طنزآمیز جشنوارههای آتن در قرون پنجم و چهارم پیش از میلاد میبرد. این کتاب پلی است میان گذشته و حال، و به شما کمک میکند تا یکی از مهمترین آثار کمدی تاریخ را به شیوهای جذاب و قابل فهم تجربه کنید.
«ابرها» نمایشی کمدی است که با مونولوگ شخصیت اصلی، سْتْرِپِسیاذیس، آغاز میشود و به واسطهی طنز و نقدهای اجتماعی خود، تصویری زنده از زندگی سیاسی و اجتماعی یونان کهن ارائه میکند. آریستوفانیس با جسارت و خلاقیت خود به یکی از بنیانگذاران رنسانس کمدی کهن بدل شده است؛ دورهای که در آن کمدی به بخشی جداییناپذیر از جشنوارههای دیونیسیوس آتن تبدیل شد. نمایشنامههای آریستوفانیس نمونهای منحصر به فرد از کمدیهای کهن هستند که در جشنوارههای آتن به اجرا درمیآمدند و بهخاطر رکاکت و بیپرواییشان، شهرت خاصی داشتند. «ابرها» نمونهای است که علاوه بر شوخطبعی، مفاهیم سیاسی و اجتماعی زمان خود را هوشمندانه به تصویر میکشد و ما را با تاریخ، فرهنگ و دغدغههای آن دوره آشنا میکند. این نمایشنامه بخشی از مجموعه نمایشنامههایی است که از آن دوران باقی مانده و در قالبی ادبی و نمایشی، پیامی انسانی و تاریخی را منتقل میکند. درک کیفیت و اهمیت «ابرها» نیازمند شناختی از ابعاد مختلف نمایشنامه است؛ متنی که برای اجرا نوشته شده اما قدرت خود را در خواندن هم حفظ کرده است. همچنین این اثر در چارچوب کمدی کهن جای میگیرد و نقطه عطفی در تاریخ کمدی نمایشی به شمار میرود.
چرا باید این کتاب را خواند؟
خواندن «ابرها» فرصتی است تا به جهان نمایشنامههای کلاسیک سفر کنید که بیش از دو هزار سال قدمت دارند و همچنان پیامهای انسانی و اجتماعیشان به قوت خود باقی است. این کتاب مسیر مستقیمی به تاریخچه طنز و نقد اجتماعی در ادبیات کلاسیک یونان میگشاید و سبک نوشتاری آریستوفانیس که ترکیبی از شوخطبعی، انتقاد تیزبینانه و ابتکار نمایشی است را به نمایش میگذارد. همچنین، برای علاقهمندان به ادبیات نمایشی، شناخت این کتاب کمک میکند تا با مقدمات کمدی کهن و تحول آن در طول زمان آشنا شوند و بدانند چگونه کمدی توانسته نقش مهمی در فرهنگ و سیاست جوامع اولیه بازی کند.
دوستداران ادبیات نمایشی و تئاتر کلاسیک، علاقهمندان به نمایشنامههای کمدی با لایههای تاریخی و اجتماعی، پژوهشگران و دانشجویان حوزه تئاتر و ادبیات یونان باستان و کسانی که میخواهند با نخستین نمونههای طنز سیاسی و اجتماعی در تاریخ آشنا شوند.
«امید که چون شما، پیروزی و افتخار را حفظ کنم. ای منتقدان زیرک! میخواهم از اثری صحبت کنم که برای نگارشش، زحمات فراوانی کشیدهام، اما رقبای خام به ناحق از من پیشی گرفتهاند. بههمینعلت از شما مردم آگاه، که این کمدی را برایتان نوشتهام، گله دارم. البته هیچوقت از حمایت اشخاصِ آگاه ناامید نمیشوم. آن روزها را فراموش نمیکنم که در آثارم شخصیتهای جوانِ پاک یا لواطگر مرا میدیدید و از شادی در پوست نمیگنجیدید، موز باکره من که هنوز به سن مادری نرسیده بود، فرزند ارشدش را سر راه گذاشت تا کسی او را به فرزندی گیرد. تحت حمایت شما است که او رشد کرد. یادم هست که سوگند خوردید تا به ابد یار و یاور من باشید. امروز کمدی من هم مثل الکترا، خواهر «اورستس» به استقبالتان آمده و امید حمایت تماشاگران روشنفکر را دارد. الکترا به راحتی نمیتواند برادرش، اورستس را سرزنش کند یا او را از موهای مجعدش باز شناسد. با آن حرکات متین، این کمدینویس کی لباسی با تکه ضخیمی از چرم سرخ پوشید و کودکان را خنداند؟ نه به کچلها فحش میدهد و نه کرذاکاس میرقصد. پیرمردی نیست که حرف بزند و با عصا بر سر بازیگرهای دیگر بکوبد و بذلهگویی کند. من نیازی به تعریف و تمجید ندارم. با موضوعهای تکراری فریبتان نمیدهم. کمدیهای من مستقل از یکدیگرند. همه آنها هوشمندانه طراحی شدهاند. وقتی کلئون در صدر قدرت بود، به او حمله کردم. حال که به خاک مذلت نشسته و من در پی مردهکشی نیستم. اما رقبای من بر خلاف من عمل میکنند و حالا که این ایپروُلُس بینوا دندانهایش ریخته هرگز از حمله به او و برادرش دست نمیکشند. اولین رقیب من، اِوپُلیس بود که ماریکاس را به صحنه آورد. به سادگی میشد فهمید که ماریکاس، همان نمایشنامه سحلشوران من است. این دزد ادبی، زن مستی را که کرذاکاس میرقصد، ناشیانه به کمدی من اضافه کرده و آن را دوباره پرداخت کرده است. ایدهاش را از فرونیخوس گرفته. در نمایشنامه فرونیخوس، هیولای زیرزمینی عجوزه پیری را میبلعد. بعد اِرمیپُس یقه ایپروُلُس را میگیرد. حالا دیگران هم ایپروُلُس را سرزنش میکنند. شاید کسانی که از آثار اینها لذت»