پادشاه آشوریان سرمست از پیروزیهای خود در این فکر بود تا با غلبه بر حکومت ماد، به راحتی امپراتوریاش را تا سرزمینهای پارس گسترش دهد. او چنین تبلیغ میکرد که اگر کسی هرچه سریعتر جلوی رشد و قدرت ما را نگیرد، به زودی ما پارسیان و مادها، تکتک حکومت همسایگان را ساقط خواهیم کرد و همه ساکنان آن سرزمینها را به بردگی خواهیم گرفت. دلیل ترس آنها، مادر مادی و پدر پارسیام بود و مرا متحد کننده دو قوم ماد و پارس میدانستند.
در تمام روزهای زندگیام بیشتر از «خدایان» در فکر «خداوند متعال واحد» بودم که پی بردن به راز وحدانیت او از طریق معلمی در دوران جوانیام برایم حاصل شده بود؛ اما از آنجا که افسرانم وقتی به خدایان اتکاء میکردم، احساس امنیت و آرامش بیشتری میکردند، اغلب در این زمینه مطابق میل آنها رفتار میکردم.
از نام شهر و دشمن و زمان حمله خبری در دست نمیباشد اما باستانشناسان به کمک مدارک موجود توانستهاند شمای کاملی از نحوه عملکرد ایرانیان را ارائه کنند. شیوۀ آنها ساختن دیوارهایی خاکی بود تا بتوانند بر بالای برج و باروی دشمن نفوذ کنند. البته مدافعان شهر از داخل شروع به کندن از پایین میکردند. کاوشگران معتقدند دیوارها طوری طراحی میشدند تا با شیب ملایمی، راهی برای ورود به شهر ایجاد کنند.
(برگرفته از سنگ نگارهای در موزۀ بریتانیا) تو، کمبوجیه! هیچگاه نباید فراموش کنی که این امپراتوری با جادو محافظت نمیشود. اگر موفق شدی، تنها به خاطر توان دوستان وفادارت بوده است و البته پیش از آن، لطف خداوند. به یاد بیاور که چهطور از یاری دوستان نجیبزادهای چون مانداروس و کریزانت بهرهمند شدم. هیچگاه نباید تصور کنی که چنین قلبهای وفاداری مثل علف از زمین میرویند.
نه! هر رهبری باید در عمل، وفاداری پیروانش را افزایش دهد و تو نیز باید قلوبشان را با مهری که از عشق سرچشمه میگیرد، مال خود کنی.
(بخشی از وصیتنامه کوروش)
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir