جایزه شهید حبیب غنیپور در بخش نوجوان رمانی است که با موضوعی اجتماعی نوشته شده و طراحی صفحات آن مانند وبلاگ است کتاب «این وبلاگ واگذار میشود» داستان در داستان است. در دل داستانی امروزی که در وبلاگی نوشته میشود، شاهد داستانی در گذشته هستیم که به امروز برمیگردد. داستانی عاشقانه که لای صفحههای یک دفترچهی قدیمی حبس شده و دختری به نام درنا شعلههای این عشق زیر خاکستر را در معرض باد قرار میدهد. در بخشی از این کتاب میخوانید: «ایستاد وسط دکان و آه کشید: چی میگی بنده خدا! همه ما تو قفسیم. و پیراهنش را بالا زد. دست کشید روی دندههای برجسته سینهاش. نگا کن. اینا چیه؟ میلههای قفس. لبخند یک آدم عاقل، یک آقا معلم فهمیده رو لبش بازی میکرد: مولانا میگه: دو سه روزی قفسی ساختهاند از بدنم. بدن عینهو قفسه. روح جانه. مهم روح آدمه که باید آزاد باشه، از هفت دولت آزاد. نزدیکتر آمد و دست کشید روی سرم. میدونی، آدما از یه قماشن، فقط دوختشون با هم فرق میکنه. کش عینکم را بالا داد و عینک را در آورد. با تکه پارچهای تمیزش کرد و گذاشت روی صورتم. یاد توران خانم ریخت تو سرم.»