کتاب بهترین کاسب قرن : خاطرات مرحوم حاج مرشد چلویی ( طاب ثراه ) از جمله عباد مخلص خداوند سبحان ، عارف حکیم مرحوم حاج میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به « مرشد چلویی» و متخلص به (ساعی) است. کسی که به افق نبوت و ولایت دسترسی پیدا کرد.از آنجاییکه ایشان به نصیحت مشتریان خود و دیگران میپرداختند به مرشد و به دلیل داشتن مغازه چلوکبابی به چلویی معروف بودند. نوه ایشان نقل می کند : بعد از فوتش یکی از دوستان وی به من گفت: مرشد به من فرموده بود: « من سلمان زمان و اولیای خدا بودم که مردم مرا نشناختند». ایشان می گفت : «بهترین مردم، کسی است که به دیگران آزار نرساند. وقتی تو با کسی کاری نداشته باشی، مطمئن باش کسی با تو کاری ندارد. هرچه بدی به انسان می رسد، از نفس بد خود اوست». مغازه ی حاج مرشد در ضلع شرقی مسجد جامع بازار تهران که بازار نجار ها بود،قرار داشت و ایشان تا زمان حیات در همانجا ماند. جناب مرشد در جلوی آشپزخانه ی مغازه ی خود می ایستاد و گفته بود تا کارکنان مغازه کسانی که می خواهند غذا بیرون ببرند را به گونه ای هدایت کنند تا از نزد او بگذرند. بیشتر کسانی که غذا بیرون می بردند، بچه ها و نوجوانانی بودند که برای کارفرمایان وصاحبان مغازه های بازار غذا می گرفتند و می بردند و خودشان از آن غذا محروم بودند. مرحوم مرشد کودکی که با ظرف غذا در دست، نزد او می آمد قدری پلوی زعفرانی روی بادیه او می ریخت و ظرف را کامل می کرد و بعد تکه کباب یا لقمه گوشت یا اگر تمام شده بود، ته دیگی زعفرانی داخل روغن می کرد و دهان آن پسربچه یا نوجوان می گذاشت می گفت: این اطفال خودشان می آیند در مغازه و بوی غذاها را استشمام می کنند و دلشان می خواهد و بدین طریق من از همان غذایی که می برند به آنها می چشانم تا اگر استادشان به آنها نداد، لااقل چشیده باشند در مغازه ی ایشان دو تابلو به چشم می خورد که اولی بیتی بود بدین شرح: ساعتی در خود نگر تا کیستی؟ از کجایی،وز چه جایی،چیستی؟ و تابلویی دیگر روی دخل مغازه قرار داشت که همان جمله ی معروف و کم نظیر جناب رشد بود:"نسیه و وجه دستی داده می شود،حتی به جنابعالی به قدر قوه" که بسیاری از مردم از این موضوع و مفاد این جمله استفاده کرده،غذای رایگان میخوردند و می رفتند و حتی وجه دستی هم می گرفتند! اغلب مردمی که نداشتند،یا رند بودند و میخواستند پول ندهند؛از این موضوع استفاده می کردند و غذای مجانی میخوردند. جناب مرشد فرموده بود:حضرت نبی اکرم (ص) و حضرت امیر المومنین علی (ع) مرا به خاطر این تابلو،این اعلان و این عمل صدق،تحسین فرموده اند.ایشان یکبار در خواب دیدند که پیامبر (ص) به همراه حضرت علی (ع) به مغازه ی ایشان آمده و به تابلوی مذکور نگاه می کنند و لبخند میزنند.