کتاب مادران 4 : شهید حسن باقری به روایت مادر یک بار با دخترم بتول که شاگردهای مدرسه اش را به اردو برده بود رفتیم اوشان فشم یادم نیست کدام عملیات بود ولی وقتی پیچ رادیو را روشن کردند صدای غلامحسین را شناختم که داشت رمز عملیات را میگفت کلی ذوق کردم و به همکاران دخترم می گفتم این صدای پسرم غلامحسینه تازه فهمیدم فرمانده است .