کتاب رژیسور رژیسور» داستانِ شهری است که در آن شروران آتش میافروزند، بیگانگان غارت میکنند و روشنفکران در کنار مردم ذبح میشوند. این داستان در مشهد روایت میشود، اما تعمیمپذیر به همه ایران هست. آیا کسی می تواند داستان مردی را دریابد که در تمام زندگی نتوانست حتی لحظه ای بودن بهشت را فراموش کند؟