پیاده آمده بودم-مجموعه شعر محمد کاظم کاظمی اشعار این مجموعه، فریادهای صادقانهای است که مظلومیت یک ملت (ملت قهرمان افغانستان) را میسرایند. اشعار این مجموعه، فریادهای صادقانهای است که مظلومیت یک ملت (ملت قهرمان افغانستان) را میسرایند. اندوه غربت، درد و رنج آوارگی و تبعید ... و خشمی مقدس مضامینی است که در این مجموعه موج میزند. با این همه، این اندوه، تنها در مرزهای اندوه یک ملت و مظلومیت یک سرزمین متوقف نمیشود و تا ژرفنای مظلومیت یک عقیدة راستین، یک ایمان و یک مکتب، در گسترة تاریخ خونبار گسترش مییابد. قطعات این مجموعه، کارهایی از سال 1367 به بعد است و بر حسب تاریخ مرتب شده. غیر از قالب قطعه، قصیده و مثنویهایی زیبا و دلنشین از این شاعر بلندآوازه در این مجموعه گردآوری شده است. گزیده متن غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد و سفرهای که تهی بود، بسته خواهد شد و در حوالی شبهای عید، همسایه صدای گریه نخواهی شنید، همسایه همان غریبه که قلک نداشت خواهد رفت و کودکی که عروسک نداشت خواهد رفت.