کتاب 101 خاطره جنگی: سال 2009 - سارایوو یکی از بخش های این اثر به روایت خاطرات دلیچ از سفرش به ایران، دیدار با رئیس جمهور وقت و کمک های نظامی ایران به بوسنی اختصاص دارد. او در این کتاب به ذکر خاطراتی از این سفر می پردازد و می گوید: «یکی از خلبان های ایرانی به ما گفت که رقابت سختی بین خلبان های ایرانی برای این گونه پروازها وجود دارد و هر خلبانی که بتواند محموله های نظامی را به ارتش بوسنی برساند، برایش افتخار محسوب می شود. این خلبان ها از مسیر خیلی کشورها عبور می کردند؛ در حالی که مجبور بودند نوع محموله های خود را اعلام نکنند و در واقع محموله های نظامی را با خطرهای فراوانی به دست ما می رساندند. اگر هم در آسمان برای این هواپیماها اتفاقی رخ می داد، هم محموله ها منفجر می شد و هم جان خدمۀ هواپیما به خطر می افتاد. جمهوری اسلامی ایران به هیچ وجه نگران رسوایی دیپلماتیکی خود نبود. زیرا ارسال این محموله ها موجب شکستن تحریم تسلیحاتی علیه بوسنی می شد؛ تحریمی که ظالمانه از سوی شورای امنیت سازمان ملل تصویب شده بود. دولت و ملت ایران با آمادگی کامل و فداکاری بسیار به ملت مسلمان بوسنی و هرزگوین کمک می کردند. در تهران، شاهد مهمان نوازی ایرانی ها بودیم... .» از دیگر بخش های خواندنی این کتاب به روایت خاطره ای از راوی درباره دیدارش با رهبر معظم انقلاب اختصاص دارد. وی این دیدار فراموش نشدنی را چنین روایت می کند: «میزبان های من بارها به من گفتند آیت الله خامنه ای به سبب کسالت کمتر هیئت های خارجی را به حضور می پذیرند. البته ما هم انتظار نداشتیم شخص اول جمهوری اسلامی ایران ما را به حضور بپذیرد. اما یک شب که هنوز در تهران بودیم، به ما خبر دادند نماز مغرب را به امامت آیت الله خامنه ای و پشت سر ایشان اقامه خواهیم کرد. این خبر ما را غافلگیر و شگفت زده کرد. به اعتقاد مقام های ایرانی، حضور ما در کنار رهبر انقلاب اسلامی آن هم در مراسم اقامۀ نماز مغرب فرصتی طلایی بود. زیرا خیلی از مقام های ایرانی این توفیق را نداشتند که با ایشان ملاقات کنند. ما بوشیناک ها اهل سنتیم. در حالی که ایرانی ها شیعه اند و من می دانستم تفاوت هایی در اقامۀ نماز اهل سنت و شیعه وجود دارد. هنگامی که به اقامتگاه آیت الله خامنه ای رسیدیم، با اقدامات شدید امنیتی و بازرسی بدنی مواجه شدیم. میزبانان به ما گفتند برای حفاظت از جان رهبر انقلاب این تدابیر ضروری است؛ زیرا ایشان یک بار مورد سوءقصد قرار گرفته و جراحاتی برداشته بود. من یک عکس هنری به عنوان هدیه برای رهبر انقلاب تهیه کرده بودم، که آن عکس هنری هم که به صورت قاب عکس بود، کنترل شد. پس از بازرسی کامل وارد اقامتگاه معظم له شدیم و نماز مغرب را به امامت ایشان اقامه کردیم و من دقیقاً پشت سر ایشان بودم. در مذهب ما در صورتی که امام جماعت به دلایلی نتواند نماز را تا پایان ادامه بدهد، فردی که پشت سر اوست نماز را ادامه خواهد داد. بنابراین، حضور من پشت سر رهبریِ انقلاب برایم افتخار بزرگی بود که هیچ گاه آن را فراموش نمی کنم. خدا را شاکرم که نماز مغرب را پشت سر رهبر انقلاب اقامه کردم و این افتخار را نصیبم کرد. جالب اینکه ما به روش اهل سنت نماز خواندیم و میزبانان به روش مذهب شیعه. در حالی که هدف و دینمان یکسان بود و خدای متعال را عبادت می کردیم. بعد از نماز، حضرت آیت الله خامنه ای رو به ما کرد و من به ایشان سلام کردم و به نام ملت بوسنی و هرزگوین از توجه ایشان به مسئلۀ جنگ بوسنی و دفاع شرافتمندانۀ مسلمانان بوسنی تقدیر و تشکر کردم. سپس قاب عکس هنری را، که عکس مسجد بگووا در سارایوو بود، تقدیم معظم له کردم. رهبر انقلاب هم از من تشکر کرد و گفت: «در سال 1990 در مسجد بگووا حضور داشتم و پس از اقامۀ نماز جمعه برای نمازگزاران سخنرانی کردم و به بوشیناک ها گفتم که بوسنی در آینده شاهد امتحان سختی خواهد بود. و البته از این امتحان با سربلندی بیرون خواهد آمد.»