کتاب مشکل حکایتی ست : پونه از مار شکایت می کرد: / ز چه این موذی بد شکل شری / از من بدش می آید؟ / نسترن درد دل پونه شنید / گفت: ای پونه، عزیزم، / تبریک / مار ارگ از تو و از عطر تنت بیزار است، / او خودش بیمار است / شاد باید باشی / که توئی پونه و خصمت نار است .