کتاب باغ آلبالو آخرین نمایشنامه این نویسنده روسی است که در سال 1903 نوشته شده و در سال 1904 برای اولین بار در تئاتر هنری مسکو به روی صحنه رفت. این اثر بهصورت یک درام کمدی-تراژیک است که زندگی یک خانواده اشرافی روس را به تصویر میکشد. داستان حول محور مادام رانوسکی و خانوادهاش میچرخد که به دلیل بدهیهای سنگین، باغ آلبالوی خاطرهانگیزشان در خطر فروش است. با وجود این بحران مالی، اعضای خانواده هیچ تلاشی برای نجات باغ نمیکنند و در نهایت، باغ به یک دهقان تازه به ثروت رسیده فروخته میشود. این نمایشنامه به مخاطبان بالغ و علاقهمند به ادبیات کلاسیک و نمایشنامههای فلسفی توصیه میشود. باغ آلبالو بهواسطه موضوعات عمیق و تحلیل روانشناختی شخصیتها، برای کسانی که به ادبیات کلاسیک و فلسفی علاقه دارند، مناسب است. چخوف نمایشنامههایش را بهصورت کمدی میدانست، زیرا او در آثار خود از عناصر فارس (کمدی سبک) استفاده میکرد. فارس نوعی کمدی است که در آن شخصیتها بهصورت بزرگ یا کوچک نشان داده میشوند و در موقعیتهای خندهدار قرار میگیرند. چخوف با استفاده از این عناصر، سعی داشت تا مخاطب را به خنده بیندازد و در عین حال، به مفاهیم عمیقتری نیز بپردازد.
در مورد باغ آلبالو، چخوف این نمایشنامه را یک اثر کمدی میدانست که عناصر فارس در آن وجود دارد. او معتقد بود که این اثر باید بهصورت یک کمدی اجرا شود، در حالی که استانیسلاوسکی، کارگردان تئاتر هنری مسکو، بر جنبههای تراژیک آن تأکید میکرد. چخوف با این دیدگاه مخالف بود و معتقد بود که نمایشنامه او باید بهصورت یک اثر خندهدار و سبک اجرا شود، نه یک درام غمانگیز. چخوف در آثار خود از طنز استفاده میکرد تا بهجای تحقیر شخصیتها، هشدارهایی هوشمندانه بدهد. او با این روش، ابتذال و پوچی زندگی را به تصویر میکشید و مخاطب را به تفکر وادار میکرد. در داستان این نمایشنامهی تراژیکمدی از چخوف، شاید پرطرفدارترین نمایشنامهی او، خانوادهای به خاطر عواملی خارج از کنترلشان در آستانهی از هم پاشیدگی قرار میگیرد؛ عواملی که ریشهای عمیق در گذشته و جامعهی پیرامون دارند. اعضای این خانواده که بدهیهای بسیار زیادی به بار آوردهاند، مجبور میشوند درختان باغ آلبالوی زیبایشان را قطع کنند و برای نجات خود از وضعیتی سخت و بحرانی، زمین باغ را به فروش برسانند. داستان این اثر، نگاهی ویژه به مفهوم بیهودگی دارد و تلاشهای بی ثمر طبقهی اشراف برای حفظ شأن و جایگاه سابق خود و همچنین اقدامات بی فایدهی طبقهی بورژوازی برای یافتن معنا و مفهوم در ثروت تازه به دست آمدهی خود را مورد توجه قرار می دهد.
این کتاب به مخاطبان بالغ و علاقهمند به ادبیات کلاسیک و نمایشنامههای فلسفی توصیه میشود. باغ آلبالو بهواسطه موضوعات عمیق و تحلیل روانشناختی شخصیتها، برای کسانی که به ادبیات کلاسیک و فلسفی علاقه دارند، مناسب است. همچنین، این کتاب برای دانشجویان ادبیات و هنر که به دنبال آثار کلاسیک هستند، مناسب است. با این حال، به دلیل پیچیدگی و اسامی زیاد، ممکن است برای خوانندگان تازهکار یا کسانی که با ادبیات روسی آشنا نیستند، چالشبرانگیز باشد.
یاشا: (با ناز توی صحنه راه میرود. ) «می شود آدم اینجا بیاید؟ » دونیاشا: «یاشا، آدم تو راه به زحمت میشناسد. خارجه چقدر تو را تغییر داده. » یاشا: «هوم، سرکار علیه که باشند؟ » دونیاشا: «وقتی تو خارجه رفتی، من قدم انقدر بود. » (دستش را بالای زمین میگیرد و قد سابقش را نشان میدهد. ) «من دونیاشا هستم. دختر فئودور کوزویوف. یادت رفته؟ » یاشا: «هوم... مثل هلوی پوست کنده شدهای. » دور و برش را نگاه میکند. او را در آغوش میگیرد. دونیاشا فریاد میکشد و نعلبکی از دستش میافتد. و یاشا به سرعت بیرون میرود. واریا: (در درگاه، با لحنی آزرده) «چه خبر است؟ » دونیاشا: (اشکریزان) «نعلبکی را شکستم. » یادم میآید وقتی جوان پانزده سالهای بودم پدر مرحومم که در آن موقع در این ده مغازه داشت، چنان محکم به دماغم کوبید که خون دماغ شدم. یادم نیست به خاطر چی. اما ما توی حیاط بودیم و پدرم داشت چیزی مینوشید. طوری یادم میآید مثل اینکه دیروز بود. خانم رانوسکی که آن موقع دختر جوانی بود- وای چقدر هم قلمی بود- مرا به همین اتاق آورد که صورتم را بشوید. آن موقع اینجا اتاق بچهها بود. به من گفت: موژیک کوچولو، گریه نکن. برای روز عروسیت دماغت خوب میشود. موژیک کوچولو! البته پدرم یک موژیک بود ولی حالا من جلیقهی سفید و چکمهی قهوهای پوشیدهام و یک کیسهی پول ابریشمی دارم که لابد میگویی از گوش خوک فراهم شده. من پولدارم. اما با همهی پولهایم اگر فکرش را بکنی، هنوز هم یک موژیک معمولی هستم. (کتاب را ورق میزند) من اینجا سرگرم خواندن این کتاب بودم و حتی یک کلمهاش را هم نفهمیدم. خوابم برد. بیحرکت دراز میکشد. صدایی از دور مثل اینکه از آسمانها شنیده میشود. صدای سیم تاری است که پاره شده. صدا خاموش میشود. نالهای است. سکوتی همه جا را میگیرد و فقط از دور، از باغ آلبالو، صدای گنگ تبری که درختها را میاندازد، شنیده میشود.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir