یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!
معرفی کتاب
زار اثری است که با فضایی رازآلود و در عین حال صمیمی، خواننده را به دنیایی میان قصه و افسانه میبرد. شرمین نادری با زبانی ساده و روان، جهانی خلق کرده که در آن روایتها همچون زمزمههای شبانه مادربزرگها جاری میشوند، اما در پس این سادگی، سایهای از وهم و ترس پنهان است. این مجموعه کوتاه، تجربهای متفاوت از داستانگویی ارائه میدهد؛ تجربهای که هم آشناست و هم غافلگیرکننده.
در زار با داستانهایی روبهرو میشویم که بیش از آنکه به ساختار کلاسیک داستان وفادار باشند، به روح قصه نزدیکاند. روایتها کوتاه و موجز هستند و نویسنده ما را بیواسطه به دل زندگی شخصیتهایش میبرد. در اینجا خبری از گرهافکنی و گرهگشایی مرسوم نیست، بلکه آنچه اهمیت دارد، لحظهای است که شخصیتها در آن زیست میکنند و فضایی که پیرامونشان شکل میگیرد. نادری با کنار گذاشتن شیوههای رایج شخصیتپردازی، آدمهایش را از خلال قصههایی ساده و بیپیرایه معرفی میکند؛ قصههایی که گاه هیچ ماجرای بزرگی در آنها رخ نمیدهد، اما همان روایت ساده، با لحن صمیمی و گاه وهمآلود، خواننده را درگیر میکند.
زبان اثر نرم و دلنشین است و همین ویژگی باعث میشود خواندن آن آسان و روان باشد. هر داستان مانند تکهای از حافظه یا خاطرهای دور به نظر میرسد که با مهارت در قالبی تازه بازگو شده است. فضای وهمآلود و گاه ترسناک مجموعه، تضادی شیرین با سادگی روایت ایجاد میکند و همین تضاد است که اثر را از یک قصه شب معمولی فراتر میبرد. در حقیقت، زار بیش از آنکه بخواهد داستانی پرکشش با حوادث پیدرپی ارائه دهد، بر تجربه حسی و عاطفی خواننده تمرکز دارد؛ تجربهای که در آن صداها، بوها و تصاویر بومی و فرهنگی با نگاهی تازه بازآفرینی میشوند.
این مجموعه برای کسانی جذاب است که به دنبال تجربهای متفاوت از ادبیات داستانی هستند؛ تجربهای که در آن روایتهای کوتاه و ساده، بار عاطفی و حسی عمیقی را منتقل میکنند. علاقهمندان به قصههای بومی و افسانهای، کسانی که از شنیدن روایتهای شبانه و فضای وهمآلود لذت میبرند، و حتی خوانندگانی که به دنبال متنی سبک اما تأثیرگذار برای مطالعه در زمانهای کوتاه هستند، میتوانند با زار ارتباطی نزدیک برقرار کنند. این اثر همچنین برای کسانی که به دنبال کشف شیوههای تازه در روایت و داستانگوییاند، نمونهای الهامبخش خواهد بود. زار پلی است میان سنت قصهگویی و ادبیات معاصر، پلی که نشان میدهد حتی سادهترین روایتها میتوانند جهانی پر از رمز و راز و تأمل را پیش چشم خواننده بگشایند.
آنجا عبادتگاه کوچک بودایی است، با چند تا نوشته و یک عکس و یک مجسمه. کنارش عکس یک زن است، گمانم خواهرش باشد. یک دانه مجسمه کوچک گربه آهنربایی هم چسبیده به عکس. نزدیک میشوم و نگاهش میکنم. روی شکم گربه به انگلیسی نوشته شده: دیگر از عشق نترس. دستم را دراز میکنم و گربه را میگیرم، پشت گردنم خنک میشود، غلط نکنم چیزی از خودم را توی آن گربه جا گذاشتهام.