کتاب محمد تقی بهلول ٢: از کوثر یک شنبه ها(کتاب احوالات حضرت زهرا سلام الله علیها) «از کوثر یکشنبهها» داستان زندگی حضرت زهرا(ع) است که مرحوم علامه شیخ محمد تقی بهلول در زمان اسارت خود در زندانهای افغانستان و به نیت رهایی خود از زندان به شعر درآورده است. ایشان داستان سرودن این اشعار را اینگونه بیان میکردند: «شب تولد حضرت فاطمه الزهرا(ع) بود و من از طولانی شدن حبس انفرادی بسیار دلتنگ بودم. در آن شب نخوابیدم و مسدّس مفصّلی در مناقب و مصایب حضرت فاطمه الزهرا(ع) گفتم و رهایی خود را از خدا خواستم. بعد از نماز صبح که خوابیدم مادرم را در خواب دیدم که به زندان به دیدن من آمد و به من گفت :فرزند دلتنگ مباش، عرضت به حضرت زهرا(ع) رسیده و رها میشوی. ظهر همان روز از زندان انفرادی رها شدم و در زندان بیست و چهار نفری جای گرفتم.» و باز هم پس از 31 سال اسارت و تبعید از سرچشمه کوثر سیراب میشود وخلاصی خود را از دامن مادرمان فاطمه(ع) میخواهد: «مهمترین عامل خلاصی بنده از زندان توسل به بانوی دوعالم حضرت زهرا(ع) بود.» ▪ و آن روز یکشنبه بود ... مشهد مقدس _ حرم رضوی _ مسجد گوهر شاد سال 1314 «ساعت 12 شب یکشنبه خبر رسید که دولتیها برای یک جنگ بزرگ کاملاً آماده شدهاند ... دور تا دور شهر مشهد را برای جلوگیری از آمدن مردم جنگی از بیرون سنگر بندی کردهاند، طیارههای جنگی را در فرودگاه با بمبها مجهز کرده و برای پرواز و بمباران آماده ساختهاند. توپ و مسلسلها را در نقاطی که بر حرم و صحن و مسجد مسلط است تمرکز دادهاند و قصد دارند که نزدیک صبح به مسجد حمله کنند ...» ▪ و آن روز یکشنبه بود ... این جملات به قلم کاتب اول دیوان اشعار نوشته شده بود : «... آنچه لازمه دقت بود در خط و تصحیح و مقابله این کتاب به کار رفته و به نوشتن این نسخه هذا موفق آمد و به تاریخ یوم یکشنبه هفتم رمضان المبارک سنه 1343 ش بقلم سعی انجام یافت ...» جالب است بدانید که این اشعار به دستخط زندانبان افغانی بهلول که به واسطه ایشان شیعه گردیده بود کتابت شده و نسخه خطی این دیوان موجود است و این کتاب بر اساس این نسخه تنظیم گردیده است. ▪ و آن روز یکشنبه بود ... هر قفلی با کلیدی و هر گرهای با دستی باز میشود و خوش بر احوال آنان که بدانند و بیابند که کلید رهاییشان به دست کیست و گره کارشان با دست که باز میشود.