کتاب غرب و آخرالزمان ویسنده کتاب، در تعریف غرب مینویسد: غرب، نه در معنی و مفهوم یک جغرافیای خاکی که در آن سوی دریای «مدیترانه» نشسته و نه به منزله جغرافیای فرهنگی ویژهای که جهانبینی مشخصی را فراروی بشر گشود و او را وارد حوزه فکری متفاوتی نسبت به معرف الروح شرقی ساخت؛ بلکه به عنوان یک دوره از تاریخ و فرهنگ، با اصول و فروع مخصوص به خودش است که مراحل تکوینی را پشت سر نهاده و در نیمه روز از حیات و در اوج جوانی خود، جمله فرهنگها، تمدنها و حوزههای نظری غیرغربی را تحتالشعاع خود قرار داد تا آنکه به تدریج روی به افول نهاد و غروب تاریخ خویش را به تجربه نشست. پایان تاریخ چیست؟ در میان اهل فرهنگ و مطالعات فرهنگی، از این افول و غروب با عنوان پایان تاریخ یاد میشود. آیا افرادی بودهاند که مردم را از فرهنگ غربی و ابتلای به آن بیم داده باشند؟ بله، در این کتاب گزیدهای از آراء و آثار مردان فرهیخته غربی بیان شده است که از فصل پایان و تجربه آخرالزمان تاریخ و فرهنگ غربی سخن گفتهاند و ما را متذکر آن سرانجام شدند. در بخش دیگر اثر، خواننده از انعکاس نوعی طلب و میل به بازگشت در میان ساکنان غرب آگاه شده و متوجه صدای زنگی میشود که پایان تاریخ غرب و آغاز تاریخی جدید و متفاوت (به نام دین و خدا) اعلام میدارد تاریخی که با پشت کردن به تاریخ غربی، نوید تولد فرهنگ و تمدنی برخاسته بر بنیادهای نظری دینی و تفکر قلبی مردان وارسته را میداد. بررسی عوامل مؤثر در بسط گفتوگو از آخرالزمان، نمودار ظهور و بروز تاریخ غربی، گفتوگو از پایان، ظهور تمام قد بحران و بنبست در مناسبات فردی و اجتماعی، منتقدان غرب، نگاهی به فلسفه تاریخ، پرسش از ایدئولوژی و انتقاد از آن از جمله موضوعات مورد بررسی در این اثر است. همچنین اعلامیه "انحطاط و یائسگی فرهنگی، انسان غربی و گفتوگو از دینداری"، "آرمگدون کجاست" و "وجوه مشترک بنیادگرایی مسیحی و یهودی" از دیگر موضوعات مورد بررسی در این کتاب است.