کتاب یک بغل کاکتوس : 100 شعر طنز مجموعهای از 100شعر طنز با عنوان «یک بغل کاکتوس» به کوشش امید مهدینژاد (دکتر برزو بیطرف) طنزپرداز خوشذوق معاصر، توسط انتشارات «سپیدهباورانِ» مشهد منتشر شده که به مقدمهای فاخر و ارزشمند، به قلم ابولفضل زرویی نصرآباد، مزیّن شده است. اگر گلآقا خوان بوده باشید، حتما نام زرویی نصرآباد (ملانصرالدین) -که یکی از نورچشمیهای زندهیاد کیومرث صابری بوده- را شنیدهاید. وی در مقدمه کتاب به مفهوم طنز و جریانشناسی و تاریخچه شعر طنز میپردازد و ردّ پای آن را پیش از ظهور اسلام در ایران میگیرد و تا انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی دنبال میکند. نوشتهای در خور توجه بسیار. اما شاید علت اینکه نام این کتاب را «یک بغل کاکتوس» گذاشتهاند این باشد که مفهوم طنز بیشباهت به کاکتوس نیست، زیبا و گزنده! ، این کتاب مجموعهای از100شعر طنز است که از میان اشعارِ 59 شاعر طنزپرداز معاصر انتخاب و گزینش شده است. از میان این شاعران میتوان به «عمران صلاحی»، «کیومرث صابری»، «سیدحسن حسینی» و همچنین «سعید نوری»، «منوچهر احترامی»، «زرویی نصرآباد» و «ابولقاسم حالت» اشاره کرد. از لحاظ موضوعی نیز این کتاب از تنوع خوبی برخوردار است. گاه به رفاه اقتصادیِ حاکم بر مردم اشاره میکند(!) و گاه از سادگی سیاستبازان سخن میگوید! بعضیشان از زنذلیلان عزیز دفاع میکنند و بعضی نیز ایشان را به شدت محکوم میکنند! خلاصه خارهای این «یک بغل کاکتوس» در تن هرکس و هرچیزی فرو رفته! بیشک خواندن اشعار این مجموعه مدتها لبخندی را بر صورت عزیزتان نمودار خواهد کرد. خلاصهتر آنکه انتخاب شعر از این مجموعه بسیار سخت آمد. چراکه باید شعری کوتاه و بدون بدآموزی(!) و همچنین بدون آنکه به کسی خدای ناکرده اهانتی کرده باشد، انتخاب کرد. لاجرم تفألی بگرفتم که این شعر آمد، از خود استاد زرویی نصرآباد که به زبان یکی از اشعار زندهیاد مهرداد اوستا سروده است: گذشتی و نگذشتم، رمیدی و نرمیدم نهفتی و ننهفتم، چمیدی و نچمیدم تو تا مدارج عالی، به اوج قدرت مالی پریدی و نپریدم، رسیدی و نرسیدم مدیح مردم نادان، سرودی و نسرودم به نعره چاک گریبان، دریدی و ندریدم حوالههای تویوتا، زمین و خانه و ویلا گرفتی و نگرفتم، خریدی و نخریدم به پیشگاه رئیسان خمیدی و نخمیدم کنار بادیه لیسان لمیدی و نلمیدم کنار دلبر مَهرو، شرا...ﺷَ...شربت لیمو نشستی و ننشستم، چشیدی و نچشیدم ز دوستان قدیمی، ز همدلان صمیمی گسستی و نگسستم، بریدی و نبریدم خزعبلات اداری، برای کار تجاری نوشتی و ننوشتم، دویدی و ندویدم هزار نکته چون یخ، هزار به به و بخ بخ پراندی و نپراندم، شنیدی و نشنیدم تو بر زغال فلانی دمیدی و ندمیدم از آنکه افتد و دانی، کشیدی و نکشیدم...