به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







هیچ‌یک از آن‌ها باز نمی‌گردد









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب «هیچ‌یک از آن‌ها باز نمی‌گردد» نوشته آلبا دسس پدس، نویسنده فمینیست و پیشروی کوبایی، رمانی تکان‌دهنده است که در فضایی پر از سانسور و محدودیت‌های اجتماعی به صدای زنانه‌ای مستقل و عمیق می‌پردازد. این اثر که نخستین بار در سال 1938 منتشر شده، داستان زندگی چند دختر جوان را روایت می‌کند که در شهری غریب و در شرایط سخت اجتماعی و جنگی، با چالش‌های زندگی، تنش‌های خانوادگی و تضادهای درونی مواجه‌اند. رمان با نثری روان و دقیق، به بررسی احساسات پیچیده انسانی، روابط میان شخصیت‌ها و تأثیرات جنگ و فشارهای اجتماعی بر زندگی زنان می‌پردازد. داستان در فضایی زمستانی و پر از انتظار و ناامیدی رخ می‌دهد و با تمرکز بر زندگی روزمره و دغدغه‌های دختران، تصویری واقعی و انسانی از شرایط آن دوران ارائه می‌دهد. «هیچ‌یک از آن‌ها باز نمی‌گردد» رمانی است با محوریت زندگی زنان جوان در شرایط سخت اجتماعی و جنگی، که با صدایی زنانه و مستقل، موضوعاتی چون مبارزه، سرکوب، امید و ناامیدی را به تصویر می‌کشد و برای خوانندگانی که به ادبیات فمینیستی، روانشناسانه و اجتماعی علاقه دارند، اثری مهم و تأثیرگذار محسوب می‌شود.

درباره کتاب «هیچ‌یک از آن‌ها باز نمی‌گردد»

این رمان داستان گروهی از دختران جوان در کالجی دخترانه است که توسط راهبه‌ها اداره می‌شوند و داستان در رم و در اواسط دهه 1930 می‌گذرد. زمانی که جنگ‌های داخلی اسپانیا و جنگ جهانی دوم به تازگی آغاز می‌شود. ما همه‌ی داستان‌های آنها را دنبال می‌کنیم در حالیکه وضعیت فعلیشان با زندگی قبلی آنها آمیخته است. ما همچنین، روابط آنها با یکدیگر را دنبال می‌کنیم به خصوص روابطشان با جنس مخالفشان. همچنین اطلاعات کمی هم از راهبه‌ها به دست می‌آوریم اما آنها شخصیت‌های فرعی این رمان هستند. این رمان به محدودیت‌های زنان در بین دو جنگ اشاره دارد و کالج دخترانه که شخصیت‌های اصلی در آن زندگی می‌کنند به نمادی از وضعیت اجتماعی زنان در دوره فاشیستی است. ترس از جنگ غیرمنتظره در رمان هیچ یک از آنها باز نمی‌گردند خط به خط دیده می‌شود و این ترس باعث جذاب ماندن داستان و همراه کردن خواننده با خود تا انتها می‌شود.

خواندن کتاب «هیچ‌یک از آن‌ها باز نمی‌گردد» را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

خوانندگانی که به داستان‌های عمیق، تأمل‌برانگیز و روانشناسانه درباره زنان، آزادی و هویت علاقه‌مندند و می‌خواهند با روایت‌هایی از زندگی زنان جوان در شرایط اجتماعی دشوار آشنا شوند. کسانی که به رمان‌های تاریخی با شخصیت‌پردازی قوی و مضامین اجتماعی توجه دارند و دوست دارند تصویری واقعی و گاه تلخ از روابط انسانی و مقاومت زنان در برابر هنجارهای اجتماعی را تجربه کنند. مخاطبانی که به ادبیات فمینیستی و داستان‌هایی با صدای زنانه مستقل و جسورانه علاقه دارند، به ویژه آثاری که در زمانه‌های سرکوب و سانسور نوشته شده‌اند. کسانی که به آثار نویسندگان پیشرو و تأثیرگذار ادبیات ایتالیا علاقه دارند و می‌خواهند با یکی از آثار مهم و ماندگار آلبا دسس پدس آشنا شوند. خوانندگانی که به روایت‌های اجتماعی-تاریخی با تمرکز بر جنگ، فاشیسم و تأثیرات آن بر زندگی زنان علاقه‌مندند و می‌خواهند داستان‌هایی از امید، مبارزه و تغییر بخوانند. این کتاب با ترجمه بهمن فرزانه و روایت دقیق و انسانی، برای کسانی که به ادبیات اجتماعی، روانشناسانه و فمینیستی علاقه دارند، اثری مهم و جذاب است که هم پنجره‌ای به گذشته می‌گشاید و هم موضوعاتی جهانی و معاصر را مطرح می‌کند.

در بخشی از کتاب «هیچ‌یک از آن‌ها باز نمی‌گردد» می‌خوانیم

پیراهن‌های مشکی‌اش، این جا و آن جا به دیوارها نیز آویزان شده بود، به نحوی که گویی تمامی اتاق را با پارچه‌های عزاداری آستر کرده‌اند. دخترها، اغلب، پس از شام در آن اتاق گرد هم جمع می‌شدند تا درس حاضر کنند. همگی در حالی که دلشان می‌خواست به اتاق‌های خود بروند و بخوابند، بر ضد خواب مقاومت می‌کردند. تنها دختری که همیشه بیدار و سرحال بود، اکسنیا(8) بود. او بود که تصمیم می‌گرفت: «یالاّ، برویم» و دیگران جرئت نمی‌کردند مخالفت کنند. در گوشه‌ای که والنتینا درس می‌خواند، نور چراغ به نحوی خفیف روی میز افتاده بود. و او، از سرما در خود فرو رفته بود. اواسط ماه نوامبر بود ولی پیدا بود که زمستان سختی را در پیش دارند. دخترک، کتاب را زمین گذاشت. سر خود را به سمت تختخواب برگرداند و پرسید: سیلویا، خوابیدی؟ نه، دارم فکر می‌کنم. ولی خواب بودی... نه، داشتم فکر می‌کردم که فردا، در دهکده ما، جشن مهمی برپا می‌کنند. مادرم پیتزا با کشمش درست می‌کند. در بخاری دیواری هیزم می‌سوزانند و پسرخاله‌ها و دخترعموها، همگی برای صرف غذا به خانه ما می‌آیند. دلت می‌خواست که تو هم آن جا بودی؟

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه