کتاب پهلوان پشه 2/ سرزمین دیوها : حاکم روی تختش نشسته بود و انگشت شست پایش را که اندازه ی هلو بود، توی دهان گشادش کرده بود و با حرص می مکید. وزیر دورش می چرخید و قربان صدقه اش می رفت. _هزار و سیصد و شش بار قربون اون شست پای تپل مپل دسته گلتون برم که کردینش تو دهن مبارکتون می شه بگین چرا ناراحتین؟ چرا این طوری بق کردین ؟