کتاب فروغ/ لوئیس و پسر دیگر به جلو خم می شوند تا به چیزی در خیابان پشت سر من نگاه کنند. در تقاطع خیابان یک ماشین کشیده ی روباز سفید و صورتی پارک کرده است. در عقب آن باز می شود و دختری دبیرستانی با لباس شب آبی براق و کمربند آبی کمرنگ از آن پیاده می شود.