سفر به ایران در قرن هفدهم ایران قرن هفدهم از نظر اروپاییان ناشناخته نیست. چاپ دوباره آثاری که در آنها از گذشته این سرزمین یاد میشود، مانند تاریخ ایران اثر پدرو تکسیرا، یا تاریخ ستودنی شاهعباس پادشاه ایران اثر پیترو دلاواله، از شیفتگیای پرده برمیدارد که این تاریخ، در میان مخاطبانی فرهیخته، برمیانگیزد؛ به همینگونه چاپ نخستین فرهنگهای فارسی مانند فرهنگ کریستیان راویوس یا فرهنگ آنژ دوسن ژوزف، کنجکاوی اروپا درمورد این زبان و واژگان را آشکار میسازد. اما علاقهمندی به این کشور را همچنین باید با پیدایش چندین سفرنامه یا سرگذشت سفیران، مرتبط دانست که از قرن پانزدهم، به این موضوع به رشته تحریر درآمدهاند و همگی بر جایگاه ویژهای شهادت میدهند که ایران در تصور خوانندگان پرشمار، داراست. در زمانی که جابهجایی در شرق افزایش مییابد، ایران مکانی است که حداکثر اطلاعات ممکن درباره آداب و رسوم ساکنان و نیز درباره پوشش حیوانی و گیاهی آن جمعآوری میشود. گردشگر، آن زمان که مجذوب تاریخ باستان و پراعتبار این سرزمین شده - سرزمینی که در آن، سلسلههای پادشاهی شکوهمندی رشد یافتهاند - از مشاهده وضعیت کنونی آن غافل نمیماند، وضعیتی که با نگرانی، کنجکاوی و تحسین به آن مینگرد. در فرانسه، آثار مربوط به ایران، که بین سالهای ۱۶۳۰ تا ۱۶۵۰ بر تعدادشان افزوده میشود، بازتابی از یک جریان حقیقی به شمار میروند؛ این تعداد بین سالهای ۱۶۵۰ تا ۱۷۲۰ به نقطه اوج خود میرسد، و سفرنامههای مختلفی که مهمترین آنها به این شرحاند وارد کتابفروشیها میشوند: شش سفر اثر ژان باتیست تاورنیه در سال ۱۶۷۶، تاجگذاری شاه سلیمان، سومین پادشاه ایران اثر ژان شاردن در سال ۱۶۷۱، که پس از آن، خاطرات سفرش را در سال ۱۶۸۶ منتشر و در سال ۱۷۱۱، آن را با عنوان قطعی سفرهای جناب شوالیه شاردن به ایران تکمیل میکند.