خانواده بیلسینی در روز جشن میکله قدیس، خانه خود را عوض کرد و همانطور ملکه خود را. خانواده ای بود بی شمار. پنج پسر، مادری که بیوه بود و یک دایی پیر که نیمه فلج بود و آه در بساط نداشت. فقط بلد بود تجربیات و توصیه های مفیدش را در اختیار آنها بگذارد. درست به خاطر توصیه های دایی دیونیزیو بود که خانواده بیلسینی ملک کوچک خود را فروختند تا بتوانند زمین بزرگی اجاره کنند. زمینی بود اربابی و رو به انحطاط مدام و... .
نظرات کاربران
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.