به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02166963155
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







راز رضوان: زندگینامه و خاطرات سردار مقاومت اسلامی شهید عماد مغنیه (حاج رضوان)









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب راز رضوان، زندگی‌نامه و خاطرات سردار مقاومت اسلامی شهید عماد مغنیه (معروف به حاج رضوان) است. این اثر به همت انتشارات شهید ابراهیم هادی منتشر شده و به زوایای پنهان و ناشناخته زندگی این فرمانده برجسته می‌پردازد. حاج رضوان از چهره‌های تأثیرگذار در تاریخ مقاومت اسلامی و از معماران اصلی پیروزی‌های بزرگ در خاورمیانه است. این کتاب نه‌تنها زندگی فردی و خانوادگی او را روایت می‌کند، بلکه نقش بی‌بدیلش در مبارزات نظامی و استراتژی‌های دفاعی را نیز شرح می‌دهد.

درباره کتاب راز رضوان

کتاب در ابتدا به ریشه‌های خانوادگی و تربیت مذهبی عماد مغنیه می‌پردازد. او در خانواده‌ای دین‌مدار در جنوب بیروت متولد شد و از کودکی علاقه زیادی به درس و مطالعه نشان می‌داد. مادرش، که نقشی مهم در تربیت او داشت، از اشتیاق خانواده به زیارت و ایمان به اهل بیت (ع) می‌گوید.
راز رضوان روایتگر رشد عماد در جامعه‌ای است که در آن تدین کم‌رنگ بود، اما او با تکیه بر باورهای دینی‌اش، مسیری متفاوت را در پیش گرفت. کتاب به نقش او در مقاومت اسلامی لبنان، به‌ویژه در مدیریت جنگ 33 روزه علیه رژیم صهیونیستی، می‌پردازد؛ جنگی که نتیجه‌اش مانع از تحقق برنامه‌های استعماری خاورمیانه جدید شد.
همچنین در کتاب خاطرات خانوادگی و شخصی حاج رضوان به شکلی تأثیرگذار و صمیمی روایت شده‌اند. از دوران کودکی تا شهادت او، زندگی این فرمانده برجسته با شور، حماسه، و ایمان گره خورده است. نویسنده تلاش کرده تا چهره‌ای چندبعدی از عماد مغنیه ارائه دهد؛ از فرمانده‌ای استراتژیک تا انسانی خانواده‌دوست.
کتاب همچنین به دستاوردهای نظامی و نقش او در پایه‌ریزی تفکرات جدید در علوم نظامی اشاره می‌کند. حاج رضوان چهره‌ای است که با اقداماتش به گردن همه مردم منطقه حق دارد و نامش در تاریخ مقاومت اسلامی ماندگار است.

خواندن کتاب راز رضوان را به چه کسانی توصیه می‌کنیم

کتاب راز رضوان برای علاقه‌مندان به شناخت تاریخ مقاومت اسلامی، زندگی‌نامه‌های شخصیت‌های برجسته، و مبارزات آزادی‌خواهانه مناسب است. همچنین برای پژوهشگران حوزه علوم نظامی و استراتژیک، این اثر می‌تواند منبعی ارزشمند باشد. افرادی که به دنبال الهام از شخصیت‌های انقلابی و معنوی هستند نیز از خواندن این کتاب بهره خواهند برد.
راز رضوان نه‌تنها روایتی از یک زندگی است، بلکه دعوتی به تعقل، مقاومت، و ایمان در مواجهه با چالش‌های بزرگ است.

در بخشی از کتاب راز رضوان می‌خوانیم:

«من و «حاج فائز» پدرشهید، هر دو از خانواده‌های مذهبی بودیم و تفکرات دین گرایانه داشتیم. در دوران کودکی و جوانی ما باورهای دینی در مردم لبنان خیلی شکل نگرفته بود و تدین چندان مسئله قابل اعتنایی در جامعه نبود. مردم آگاهی زیادی درباره احکام و مسائل دینی نداشتند در نتیجه تقید لازم و کافی را هم نداشتند.امّا در خانواده من، نگرش دینی وجود داشت. من با همین تفکر بزرگ شده و بعد از ازدواجم سعی کردم که این عقاید و تفکراتی که از والدین و خانواده گرفته‌ام را به فرزندانم منتقل کنم.علاقه به امور دینی در خانواده من تا آنجا بود که والدینم، با وجود سختی سفر به «مشهد» در آن زمان، بسیار مشتاق زیارت امام رضا (ع) بودند. شدّت این اشتیاق به قدری بود که حدود شصت سال پیش، با زحمت و سختی‌های فراوان، خود را در سفری که دو ماه به طول انجامید، برای زیارت ایشان به «مشهد» رساندند. البته این مسئله، آن زمان در لبنان رایج بود و کسانی که برای زیارت به عتبات عالیات عراق می‌رفتند، بعد از آن برای زیارت امام رضا (ع) به ایران سفر می‌کردند.«فائز» هم به همین شکل خانواده متدینی داشت. بنابراین بعد از آشنایی ما با یکدیگر، با توجّه به وجود همین شباهت‌های خانوادگی و اعتقادی، خانواده‌هایمان با هم آشنا شدند و خیلی زود با هم ازدواج کردیم.حاصل این ازدواج سه پسر به نام‌های «عماد»، «فؤاد» و «جهاد» و دو دختر به نام‌های «ناهده» و «زینب» بود.«عماد» اولین فرزندم بود که در پنجم بهمن ماه سال 1340 (25 ژانویه 1962 میلادی) در منطقه «شیاح»، در حاشیه جنوبی «بیروت» به دنیا آمد.***عماد مدرسه رفتن را دوست داشت. شاگرد ممتاز بود، با وجودی که از من، پدرش یا هیچ کس دیگر در درس‌ها کمک نمی‌گرفت.خودش درسش را می‌خواند و نمره‌های عالی می‌گرفت. به برادرانش هم در درس خواندن کمک می‌کرد.هریک از بچه‌هایم که به دنیا آمدند، طبعاً برایشان آرزوهای مادرانه‌ای داشتم. لباس‌هایشان را، حتی اگر مجبور می‌شدم تمام شب بیدار بمانم، خودم برایشان می‌بافتم و در حین این کار به آینده‌شان فکر می‌کردم.دوست داشتم درسشان را بخوانند و راه علم را در پیش بگیرند و به مدارج علمی بالا برسند.حتی مثل بیشتر مادرها آرزو داشتم که دکتر یا مهندس شوند، امّا فضای داخلی لبنان و شرایط بیروت، در آن برهه زمانی چنین امکانی را از آن‌ها گرفته بود.ده ساله بود که دو ماه متوالی از او تقدیر کردند. تقدیرنامه را یک راست پیش من آورد و نشانم داد.»

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه