کتاب پیش رو حکایت متفاوتی در مورد جنگ بوسنی و حملۀ غیرانسانی صرب ها به مردم مسلمان بوسنی است. غالب کتاب هایی که ادبیات جنگ و مقاومت را روایت می کنند، یا از قهرمانی ها و دلاوری ها می گویند یا جنایات و تعرضات را فریاد می زنند؛ به گونه ای که مخاطب در نگاه اول نمایی کلی از نوشتار را می تواند تصور کند و به درون مایۀ آن به راحتی راه پیدا کند. اما «خداحافظ سارایوو» کتابی کلیشه ای نیست و سعی دارد جنگ و محاصره را همان گونه که هست روایت کند؛ جنگی با تمام ترس ها و گریزها و حتی شانسی که یک خانواده می تواند برای در امان ماندن از تبعات آن پیدا کند. در این کتاب همان طور که از خرابی، کشتار، گرسنگی، غارت و … گفته می شود خاطرات و لحظات شیرین مختص این شرایط هم دور از چشم نمی ماند.
سارایوو محاصره شده است و شخصیت های کتاب که خانواده ای پرجمعیت هستند هرکدام نماد یک رویکرد جداگانه به جنگ بوده و سعی در مدیریت اوضاع دارند. «آتکا» که یکی از دو راوی خاطرات این جنگ است، فعال، پرانرژی بوده و نقش مدیریتی خانواده را در زمان جنگ و محاصره برعهده دارد. او حافظ منافع خواهران و برادران خود بوده و جای خالی مادری را که در یک اینجو فعالیت دارد به خوبی پر می کند. پدر اما محافظه کار و به شدت اصلاح طلب است. او می کوشد با نوشتن نامه به مجامع جهانی و تمام دنیا، صدای بوسنی و سارایوو را به گوش همه برساند و راه نجاتی جهانی برای این اتفاقات پیدا کند.
یکی از خصائص این کتاب دو راوی بودن آن است که علاوه بر «آتکا» خواهر کوچکش «هانا» هم در واگویه های این محاصره و مقاومت، در مقابل مخاطب قرار می گیرد. سبک بیان و نوشتار دو خواهر در کتاب به صورت مشخص متفاوت است و آن دو را از یکدیگر متمایز می کند. بیان خاطرات از زوایای گوناگون، با توجه به فاصله گرفتن مکانی بین دو راوی و بعضی دیگر از اعضای خانواده، باعث می شود مخاطب دید وسیع تری نسبت وضعیت جنگ در منطقه و بیرون از منطقه پیدا کند.
«انعکاس صدای آتش تکتیراندازها درهوا می پیچید. در رخت خواب ماندم. دوست نداشتم گرمایش را ترک کنم. بعد، شجاعتم را جمع کردم و بلند شدم و بافت دیگری پوشیدم. بچه ها که تازه بیدار شده بودند داشتند تعداد شلیک گلوله هایی که می توانستند بشنوند را می شمردند. بالا و پایین پریدم تا خودم را کمی گرم کنم. امیر به من خندید و زیر لحافش قایم شد…»