داستان در زمانهای پرالتهاب پس از شهادت امام حسین (ع) رخ میدهد. مختار ثقفی، که نمایندهای از انتقامجویان خون امام است، با چالشی بزرگ روبروست؛ در حالی که دشمنانش در شهر بصره کمین کردهاند، او با آرامش و قاطعیتی مثالزدنی، مصمم به پیگیری وعدهاش برای گرفتن انتقام خون اهل بیت است. لحظاتی از گفتوگوهای او با یارانش، نگرانیها و اتحاد درونیاش، وجوه انسانی و تاریخی شخصیت مختار را به خواننده منتقل میکند. «چابکسوار» نه فقط یک رمان تاریخی، بلکه یک سفر معنوی و فرهنگی است که مخاطب را به دل یکی از پرمناقشهترین دورههای تاریخ اسلام میبرد. نویسنده با مهارت در بازسازی جزئیات تاریخی و خلق دیالوگهایی پرمغز، مخاطب را با شخصیتهای تاریخی و فضای آن زمان آشنا میکند. مضمون انتقامجویی مختار و صداقت در پیمانش با امام حسین (ع) به صورت ملموس و دردناک در متن بازتاب یافته است. فضای رمان، تنشهای سیاسی، فرهنگی و دینی دوران پس از عاشورا را به خوبی نشان میدهد.
کتاب «چابکسوار» داستان مختار ثقفی است که با الگویی از یک کتاب کهن که به ادعای نویسنده آن را از دستفروشی در عراق خریده، نوشته شده است. الگوی قدیمی کتاب را نویسنده در ماجرایی از دست می دهد و او مجبور به باز آفرینی آن کتاب در قالب «چابکسوار» می شود. نوع ادبیات و سبک بیان کتاب توسط «مسلم ناصری» این اثر را از دیگر آثار به وجود آمده در مورد مختار و قیام او متمایز می کند. کتاب با گفتگوی پیرمردی که خود را بازمانده ای از نسل کاتبان پادشاهی خسرو پرویز می داند با فرزندش شاهین، شروع می شود. او در چند صفحه تاریخ را تا نزدیکی واقعه کربلا با بیانی دگرگونه روایت می کند و سعی دارد فرزندش را از این فتنۀ دور سازد. بخش دیگر کتاب با شخیصتی به نام زربیا شروع می شود. او که وابسته اربابش ابواسحاق است شروع به التماس می کند تا سربازان را مجاب کند که اربابش را آزاد کنند و او را به اسارت نبرند، هرچند کاری از پیش نمی برد. از این همه اصرار زربیا، مختار که در غل و زنجیر بود به ستوه آمد و با صدای بلند گفت: « پسرم! برگرد به خانه برو. از همسرم و فرزندانم بخواه که به لقفا بروند. تا شما خرمای نخلستان لقفا را بچینید، من هم نزد شما خواهم آمد.» برخورد میثم خرما فروش و مختار در زندان گفتگویی را رقم می زند که از دل آن جهان بینی و عقاید ابواسحاق به خوبی شنیده می شود. آن دو همدیگر را در آغوش می گیرند و میثم پس از دیدن کبودی چشم مختار می گوید: « کینۀ پسر زیاد از علی و پسرانش سبب شده زبانه اش دیدۀ تو را هم زخم زند، این طور نیست؟» و مختار خشم و آرزوی دست یافتنی خود را این گونه فریاد می زند: « به خدا سوگند اگر از این تاریکی بیرون روم آن مرد ناپاک را خواهم کشت.» این گونه داستان پرماجرای مختار در سبک حماسی و سرشار از وقایع بی نظیر در کتاب « چابکسوار» رقم می خورد و به راحتی تا آخر خواننده را با خود همراه می کند.
دوستداران داستانهای تاریخی اسلامی و عاشورایی، علاقهمندان به شخصیتهای مذهبی و مفاهیم عدالت و انتقام در تاریخ اسلام، کسانی که به ادبیات الهیاتی و ادبیات حماسی علاقه دارند، خوانندگانی که میخواهند از زاویهای تازه به قیامهای تاریخی پس از کربلا نگاه کنند، پژوهشگران و علاقهمندان به تاریخ صدر اسلام و فرهنگ خاورمیانه. این کتاب با روایت پرشور و موشکافانه، فرصتی ارزشمند برای درک داستانی موثر از یکی از حماسههای مهم اسلام است که هنوز در یادها زنده و تاثیرگذار باقی مانده است.
« کینۀ پسر زیاد از علی و پسرانش سبب شده زبانهاش دیدۀ تو را هم زخم زند، این طور نیست؟» و مختار خشم و آرزوی دست یافتنی خود را این گونه فریاد میزند: « به خدا سوگند اگر از این تاریکی بیرون روم آن مرد ناپاک را خواهم کشت.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir