کتاب قراردادها و نیرنگ ها:(زندگی و سرنوشت حسین کامل) سرگیجه و حیرت؛ این احساس و حالتی است که بعید است کسی کتاب «قراردادها و نیرنگها»(زندگی و سرنوشت حسین کامل) را بخواند و دچارش نشود. ﺳﺮﻫﻨﮓﺩﻭﻡ ﺳﺘﺎﺩ ﻋﻠیﺍﻟﺴﺎﻗی در این کتاب مینویسد که حسین کامل در هفدهم اکتبر 1954 در روستای العوجه از توابع تکریت به دنیا آمد. کامل که بعدها داماد صدام حسین و از مهمترین اعضای حکومت عراق شد، در کودکی بچهای شرور بود و کتاب، صحنههایی محیرالعقول از این شرارت و بدذاتی او در کودکی را به نمایش میگذارد؛ او بعدها راننده خیرالله ﻃﻠﻔﺎﺡ ﺩﺍﻳی ﻭ ﭘﺪﺭﺯﻥ ﺻﺪﺍﻡ میﺷود. همینجاست که اولین قدمها را برای نزدیکی به قدرت برمیدارد. در این راه هم از هیچ کاری فروگذار نمیکند. نتیجه همین خوشخدمتیها برگزیده شدن اوست به عنوان ﻋﻀﻮﮔﺎﺭﺩ ﺣﻔﺎﻇﺖ ﻫﻤﺴﺭ رﻳﻴﺲﺟﻤﻬﻮﺭ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﺶ «ﺭﻏﺪ»، «ﺭﻧﺎ» ﻭ «ﺣﻼ». حالا او به عنوان یکی از اولین ماموریتهای مخفیاش، سرکوبی بیرحمانه کردهای عراق را به عهده میگیرد. بعد هم دست به جنایات عدیدهای میزند؛ مثل رهبری و هدایت ترور مخالفان صدام با شیوههایی چون درست کردن تصادفات ساختگی، دادن انواع نوشیدنیهای سمی به آنها و استفاده از سلاحهای مجهز به صداخفهکن. اما یکی از مهمترین جنایات او نقشی ﻣﺤﻮﺭی است که ﺩﺭ ﺧﺮﻳﺪﻫﺎی ﺗﺴﻠﻴﺤﺎﺗی ﺻﺪﺍﻡ ﻭ ﺍﻧﻌﻘﺎﺩ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻫﺎﻳی ﺩﺭﺯﻣﻴﻨﻪ ﺩﺳﺘﻴﺎﺑی ﺑﻪ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮﮊی ﻏﺮﺑی ﻭ ﺳﻼﺡﻫﺎی ﺑﻴﻮﻟﻮﮊﻳﻜی، ﺷﻴﻤﻴﺎﻳی ﻭ ﻫﺴﺘﻪﺍی ﺍﻳﻔﺎ ﻛﺮﺩ. پس از آن بود که ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﻴﺎﻥ ﺣﺴــﻴﻦ ﻛﺎﻣﻞ ﻭ ﺭﻏﺪ ﺩﺧﺘﺮ صدام ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪ. کامل در تجاوز عراق به کویت هم نقش برجستهای را ایفا کرد. اما بالاخره ستاره بخت او هم رو به افول گذاشت و مجبور شد به همراه همسرش به اردن فرار کند. در آن جا هم دست به افشاگریهایی علیه صدام زد. اما تصمیم گرفت برگردد و از صدام اماننامه گرفت. ولی وقتی به عراق بازگشت، همسرش را از او جدا کردند و حسین کامل، ﭘﺪﺭ، ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻭ ﻛﻮﺩﻛﺶ را کشتند. ترجمه محمدحسین زوارکعبه خواندن کتاب مهیج «قراردادها و نیرنگها» را آسودهتر ساخته است. قسمتی از کتاب:ﺻﺪﺍﻡ، ﺳــﻼﺡ ﻛﻤﺮیﺍﺵ ﺭﺍ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻭ ﺍﺳــﺘﻐﺎﺛﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺍﻓﺴﺮ، ﭼﻨﺪﻳﻦ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﺷﻠﻴﻚ ﻛﺮﺩ. ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺣﺴﻴﻦ ﻛﺎﻣﻞ ﮔﻔت: «ﻣﺄﻣﻮﺭﻳﺘﺖ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺑﮕﻴﺮ...» ﺣﺴﻴﻦ ﻛﺎﻣﻞ، ﺧﻨﺠﺮی ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻗﻄﻌﻪﻗﻄﻌﻪﻛﺮﺩﻥ ﺟﺴﺪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺍﻓﺴــﺮ ﻛﺮﺩ. ﺻﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺣﺴــﻴﻦ ﻛﺎﻣﻞ ﻛﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺧﻨﺠﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻜﻢ ﺩﻭﺳــﺘﺎﻥ ﺩﻳﺮﻭﺯ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻭ ﻣیﻛﺮﺩ، ﻧﮕﺮﻳﺴﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟی ﻛﻪ ﻣیﺧﻨﺪﻳﺪ، ﮔﻔﺖ: «ﺁﺭی... ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺧﺎﺋﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ!» ﺣﺴﻴﻦ ﻛﺎﻣﻞ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺖ: «ﻗﺮﺑﺎﻥ، ﻣﻦ ﺍﺯ ﻣﺪﺕﻫﺎ ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺧﻮﺷﻢ ﻧﻤیﺁﻳﺪ...» صفحه 93