کتاب سفر سورین به تاریکی : بیست و چهارمین بهار زندگی سورین بود. بعدازظهرها، خسته از شکنجه کار اداری، به خانه می رسید و خود را روی مبل چرم مشکی رنگ اتاقش می انداخت و تا سر شب می خوابید. خورشید تنها در روزهای کشدار و سوزان تابستان بر پرسه زدن های او در شهر می تابید ، .....