کتاب آتش و خون در خرمشهر : (خاطرات سرهنگ دوم ستاد خالدسلمان محمود کاظمی) راوی کتاب «آتش و خون در خرمشهر» سرهنگ دوم ستاد، خالد سلمان محمود کاظمی، یکی از افسران بلندپایه عراقی است. او که هنگام تحصیل در دانشکده نظامی از ادامه تحصیل در این دانشکده منصرف میشود، اما نمیتواند هدفش را اجرا کند، درباره دردها و رنجهای مرحله اشغال خرمشهر و جنایتهایی که در این شهر انجام شد، سخن میگوید و همچنین به نوعی شاید برای سبک شدن وجدانش دست به اعتراف میزند. این ماجرا با ترس آغاز میشود؛ ترسی که در نخستین صفحات رقم میخورد و آتشی میشود به جان نگارنده این خاطرات. او یک سرهنگ رژیم بعث عراق است به نام خالد سلمان؛ مردی که از روزهای آغازین حمله به خرمشهر به این شهر میآید و تا آزادی آن توسط رزمندگان ایرانی در خاک کشورمان میماند. در سرتاسر روایت او ترس و اندوه موج میزند. ترس و اندوهی که لابلای تمام صفحات کتاب جا خوش کردهاند و گریبانش را رها نمیکنند. او بهگونهای ترسهایش را بیان میکند که انگار با دستانی لرزان قلم و کاغذ به دست گرفته و خاطراتش را نوشته است. خالد سلمان نکته به نکته همه چیز را شرح داده است؛ از روزهای تلخ و اسفباری که در مدرسه نظامی داشته تا روزهای حمله به خرمشهر. وقتی از مدرسه نظامی حرف میزند به توصیف محیط امنیتی و رعبانگیز آن میپردازد. بعد هم میرسد به خرمشهر و از ظلمهایی که در حق این شهر کردهاند و به عنوان یک شاهد عینی همه دیده و شنیدههایش را شرح میدهد. گویی ترس موجود در صفحات نخست کتاب بسیار کمرنگ میشود و میخواهد در روایتش دقیق و صادق باشد. از اینجاست که پرده از رفتارهای غیرانسانی فرماندهان مافوقش برمیدارد و از دزدیها، قتلها و تجاوزهای آنان با صراحت کامل حرف میزند.