کتاب غرب زدگی "غربزدگي" رسالهي معروف جلال آلاحمد دربارهي تاثيرات فرهنگ غرب بر روي جامعهي ايران، خصوصا قشر روشنفكر و تحصيلكرده است. كتاب از زمان نوشته شدن و انتشار آن در اوايل دهه 1340 شمسي، به يكي از معروفترين نظريهپردازيها در اين زمينه تبديل شده. به همين خاطر حرف و حديث و قول و افسانه هم دربارهي آن بسيار است. (رجوع كنيد به اينجا و اينجا) اصل مطلب از فصل سوم كتاب با اين جملات آغاز ميشود: "غربزدگي ميگويم همچون وبازدگي. و اگر به مذاق خوشآيند نيست بگويم همچون گرمازدگي يا سرمازدگي. اما نه. دست كم چيزي است در حدود سنزدگي. ديدهايد كه گندم را چه طور ميپوساند؟ از درون. پوستهي سالم برجاست اما فقط پوست است، عين همان پوستي كه از پروانهاي بر درختي مانده. بههرصورت سخن از يك بيماري است. عارضهاي از بيرون آمده. و در محيطي آماده براي بيماري رشد كرده. مشخصات اين درد را بجوييم و علت يا علتهايش را. و اگر دست داد راه علاجش را. اين غربزدگي دو سر دارد. يكي غرب. و ديگر ما كه غربزدهايم. ما يعني گوشهاي از شرق. بهجاي اين دو سر بگذاريم دو قطب. يا دو نهايت. چون سخن، دست كم، از دو انتهاي يك مدرج است اگر نه از دو سر عالم. بهجاي غرب بگذاريم در حدودي تمام اروپا و روسيهي شوروي و تمام آمريكاي شمالي يا بگذاريم ممالك مترقي، يا ممالك رشد كرده، يا ممالك صنعتي، يا همهي ممالكي كه قادرند به كمك ماشين، مواد خام را بهصورت پيچيدهتري درآورند، و همچون كالايي به بازار عرضه كنند. و اين مواد خام فقط سنگ آهن نيست يا نفت يا روده يا پنبه و كتيرا. اساطير هم هست، اصول عقايد هم هست، موسيقي هم هست، عوالم عُلوي هم هست ..."