کتاب مهمانسرای دو دنیا یک نمایشنامه فلسفی و سوررئال است که داستان چند انسان را در فضایی بین مرگ و زندگی روایت می‌کند. این اثر به‌صورت یک برزخ استعاری، شخصیت‌های مختلف را در یک مهمانسرا قرار می‌دهد که باید منتظر بمانند تا ببینند آیا به زندگی بازمی‌گردند یا به جهان دیگر می‌روند. داستان حول محور ژولین می‌چرخد، که پس از یک تصادف در یک مهمانسرای عجیب به نام مهمانسرای دو دنیا به سر می‌برد. او با سایر شخصیت‌ها مانند رئیس، ماری، راجاپور، و دکتر س آشنا می‌شود. هر یک از این شخصیت‌ها به دلایل مختلف در این برزخ گیر افتاده‌اند و باید منتظر بمانند تا ببینند سرنوشتشان چیست. در این میان، لورا دختری بیمار و خانه‌نشین وارد داستان می‌شود که با ژولین ارتباط عمیقی برقرار می‌کند. 

درباه کتاب مهمانسرای دو دنیا

نمایشنامه‌ی هشتم اشمیت، یک کمدی متافیزیکی است که در مهمانسرای دودنیا رخ می‌دهد، جایی که افرادی که در کما هستند در آن اقامت می‌کنند تا زمانی که درمان آن‌ها به نتیجه برسد. هیچ یک نمی‌دانند چگونه گذارشان به مهمانسرای دو دنیا افتاد و چه زمانی از آن خارج خواهند شد و سرانجام به کجا خواهند رفت. شخصیت‌ها در این مکان راز‌آمیز گرد هم آمده‌اند تا درباره‌ی زندگی خود تأمل کنند و به دغدغه‌های همیشگی بشر بیندیشند. نمایشنامه‌ی « مهمانسرای دو دنیا، حکایتی است پر رمز و راز، شگفت‌انگیز و غافلگیر‌کننده در فضایی میان رویا و واقعیت، مرگ و زندگی، کمدی و تراژدی. داستان در مهمانسرایی که تصور می‌شود در فاصله‌ی بین زمین و آسمان است شروع می‌شود. ‌امانوئل اشمیت، نویسنده‌ی این نمایش نامه، افرادی را که به دلایلی به اغما ‌می‌روند، مهمان مهمانسرای دو دنیا می‌داند که به طور موقتی آنجا هستند تا مشخص شود مقصد بعدی آن‌ها آسمان است یا اینکه به زمین بازمی گردند.

خواندن کتاب مهمانسرای دو دنیا را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

این کتاب به مخاطبان بالغ و علاقه‌مند به ادبیات فلسفی و سوررئال توصیه می‌شود. داستان در فضایی بین مرگ و زندگی اتفاق می‌افتد و به موضوعات فلسفی مانند انتخاب، سرنوشت، و مفهوم مرگ می‌پردازد. این اثر برای کسانی که به ادبیات فلسفی و سوررئال علاقه دارند و می‌خواهند به مفاهیم عمیق‌تری در مورد زندگی و مرگ دست یابند، مناسب است. همچنین، این کتاب برای دانشجویان ادبیات و فلسفه که به دنبال آثار فلسفی و سوررئال هستند، مناسب است.

در بخشی از کتاب مهمانسرای دو دنیا می‌خوانیم؟

ژولین: حالا اگه آدم فیلسوف باشه نمی‌میره؟ ماری: چرا ولی بهتون کمک می‌کنه زندگی کنین. به نظر شما اون بالا چه خبره؟ ژولین: هیچی. ماری: مگه اونجا بودین؟ ژولین: نه. ماری: پس چی می‌گین؟ ژولین: مرگه. همین براتون کافی نیست؟