اردوگاه اطفال احمد یوسفزاده ?بریده ای از کتاب «اردوگاه اطفال» نوشته احمد یوسفزاده ⭕️مأمور جدید از نفربر بالا آمد، نگاهی به اکبر که بی رمق خوابیده بود و به حسن انداخت. سیلی محکمی به صورت حسن زد، آمد سمت من و به بی سؤال و جواب یک سیلی هم به من زد. پنجة سنگین سرباز عراقی در صورتم که نشست یکدفعه «اسارت» را تمام و کمال حس کردم. سیلی و اسیری ملازم همدیگرند. اگر بیست سال جایی اسیر باشی، آغاز اسارتت درست زمانی است که اولین سیلی را میخوری! اولین سیلی حس غریبی دارد. یکدفعه ناامیدت میکند از نجات و خلاصی و همه امیدت به سمت خداوند میرود. خودت را دربست میسپاری به قدرت بزرگی که خدای آسمانها و زمین است. درد میکشی و از آن بدتر تحقیر میشوی و این دومی دردی کشندهتر دارد. تحقیر شدن من با اولین سیلی که خوردم حد و حساب نداشت. داشتم از مرد عرب سیهچردهای سیلی میخوردم که با پوتینهایش روی خاک وطنم راه میرفت. سیلی خوردن از متجاوز درد مضاعفی دارد. برای تخمین درد یک سیلی، ملاکی هست. اینکه کدام سوی خط مرزی باشی. اگر این طرف در خاک خودت باشی درد این سیلی فرق میکند تا آنکه آن سوی مرز در خاک دشمن باشی و من این طرف روی زمین خوزستان سیلی خوردم؛ یک سیلی پردرد!
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir