ُتو دوست مهربان بچه که بودم، هر روز صبح با اتوبوس آقای مهربان به مدرسه میرفتم. من و اتوبوس با هم دوست شدیم. آقای مهربان و اُتودوستم، آرزو داشتند همیشه کار کنند و مسافرها را جابه جا کنند. اما اُتودوستم فرسوده شده بود و دوست نداشت سر از قبرستان اتوبوس ها درآورد. من چطور می توانستم به اُتودوستم کمک کنم؟ آیا اُتودوستم به آرزویش می رسد؟
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir