آموزشگاه هما ... دل کندن از محضر حافظ برایت خیلی سخت بود. دوست داشتی فارغ از هیاهوی اطرافیان میتوانستی ساعتها به ستون آرامگاه تکیه دهی و به سنگ مرمر روی قبر نگاه کنی. زیر این سنگ انسانی خفته است که با هر کلمهاش معجزه میکند و اول و آخر حرفش ترجمان عشق است. فردا، پسفردا از شیراز خواهی رفت و نمیدانی زمان دیدار مجدد چه وقتی باشد. اصلاً دیداری باشد یا نباشد. به بخت نامرادت لعنت میفرستی که بسیار کجمدار و بدپلشت است. سفر به شیراز تا این لحظه سراسر لطف و محبت بوده است، البته اگر همسفری با ایوبی را ندید بگیری. این سفر بهترین هدیۀ تولدت بود. لااقل پس از سی سال زندگی دانستی این شیفتگی و بیقراری که لحظهای دست از سرت برنمیدارد، ریشه در ماه شهریور دارد. شهریورماه؛ رنج، شکست، تلخی، حرمان و غربت را برایت به ارمغان آورده است. بیقراری مدام را از قلم انداختی؛ در وطنت، در تهران و در هیچ جا قرار و آرامش نداری و گمشدهات را نمییابی. خدا کند پیشبینی فالبین شیرازی درست باشد و گمشدهات را در شیراز پیدا کنی. زنک سوادی نداشت، ولی از روی دیوان حافظ فال میگرفت. حافظ هم که بیراه سخن نمیگوید...
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir