کتاب بوی گل در میزند رضا اسماعیلی را پیش از این،بیش تر به عنوان شاعری که برای بزرکسالان شعر می گوید می شناختیم. ولی در مجموعه شعر « بوی گل، در می زند» این بار سیمای شاعری را به نظاره می نشینیم که در کوچه های نوجوانی ـ شاد و بازیگوش ـ مشغول مَزه ،مزه کردن طعم تُرد و مَلَسِ زندگی است. اسماعیلی در این کتاب ـ در یک پوست اندازی شاعرانه ـ سوار بر مَرکَب شعر، از دنیای بزرگسالی به دنیای باشکوه و اسرار آمیز نوجوانی سفر کرده است و آموخته ها و تجربه های تلخ و شیرین خود را در غالب شعر هایی که بیشتر آن ها در غالب چهارپاره سروده شده اند، با زبانی ساده و صمیمی،به تصویر کشیده است .شاعر در فرازی از مقدمة این کتاب ، خطاب به دوست نوجوان خود چنین می گوید: « دوست نوجوان من! من هم در این کتاب،نوجوانی هم سن وسال تو هستم و در تمام شعر ها از دریچة چشم های روشن و زُلال تو به زندگی نگاه کرده ام .صدای روشنی که از لابلای شعر های این کتاب به گوش تو می رسد، صدای آشنای توست.پس با من بیا در کوچه های معطر و سرسبز نوجوانی قدم بزنیم و پا به پای هم زندگی را تجربه کنیم. بیا قدم در جاده های نرفته بگذاریم ، پرده ها را بالا بزنیم، و زندگی را بپرسیم تا کم کم بزرگ شویم...».