به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02166963155
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







احمد فیلسوف









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب «احمد فیلسوف» نوشته آلن بدیو، مجموعه‌ای از سی و چهار نمایشنامه کوتاه کمدی است که به معرفی و تشریح اصلی‌ترین ایده‌های فلسفی این فیلسوف معاصر می‌پردازد. شخصیت اصلی این نمایشنامه‌ها مردی مهاجر عرب به نام احمد است که با زبان طنز و انتقادی، مسائل فلسفی پیچیده‌ای مانند رخداد، سوژه، حقیقت، مرگ، اخلاق، سیاست، و غیره را در قالبی ساده و سرگرم‌کننده برای مخاطبان مختلف، از کودکان و نوجوانان گرفته تا بزرگسالان، بیان می‌کند. بدیو این مجموعه را با الهام از سنت نمایشنامه‌های کمدی کلاسیک و با هدف دسترسی آسان‌تر به فلسفه نوشته است و احمد را به نمایندگی از اقلیت‌های مهاجر و رنگین‌پوستان در فرانسه قرار داده تا از طریق او به نقد نژادپرستی، طبقات اجتماعی و مشکلات معاصر بپردازد. نمایشنامه‌ها اغلب شامل گفت‌وگوهایی میان احمد و شخصیت‌های دیگر هستند که هر کدام نماینده نوعی نگرش یا طبقه اجتماعی متفاوت‌اند. این کتاب علاوه بر جذابیت نمایشی، ابزاری آموزشی و معرفی‌کننده مفاهیم فلسفی بدیو به شکلی قابل فهم و دراماتیک است. «احمد فیلسوف» کتابی است نمایشی و فلسفی که با طنز و زبانی ساده، مفاهیم پیچیده فلسفی آلن بدیو را از طریق شخصیت احمد، مردی مهاجر و کارگر، برای مخاطبان گسترده روایت می‌کند. این اثر هم برای علاقه‌مندان به فلسفه و هم برای کسانی که به نمایشنامه‌های اجتماعی-فرهنگی علاقه دارند، مناسب است.

خواندن کتاب «احمد فیلسوف» را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

علاقه‌مندان به فلسفه غیرتخصصی و ساده‌شده که می‌خواهند مفاهیم پیچیده فلسفی بدیو را در قالبی سرگرم‌کننده و نمایشی بیاموزند. کودکان، نوجوانان و بزرگسالانی که به نمایشنامه‌های کوتاه و کمدی فلسفی علاقه دارند، چرا که این کتاب با زبانی طنزآمیز و صمیمی نوشته شده است. کسانی که به مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مهاجران و اقلیت‌ها علاقه‌مندند، زیرا شخصیت اصلی کتاب، احمد، مردی مهاجر عرب است که از زبان او نقدهای اجتماعی و سیاسی مطرح می‌شود. دانشجویان و مخاطبان عمومی که می‌خواهند با فلسفه بدیو آشنا شوند اما مطالعه آثار نظری و سنگین او برایشان دشوار است. همچنین، این کتاب برای کسانی مناسب است که به ترکیب طنز، نقد اجتماعی و فلسفه در قالب نمایشنامه علاقه‌مندند و می‌خواهند فلسفه را به شکل زنده و ملموس تجربه کنند. به طور خلاصه، «احمد فیلسوف» پلی است میان فلسفه جدی و زندگی روزمره، مناسب برای همه کسانی که می‌خواهند فلسفه را به زبانی ساده، جذاب و انتقادی بشناسند.

در بخشی از کتاب «احمد فیلسوف» می‌خوانیم

فندا و احمد [احمد میان تماشاچیان نشسته است. فندا ناگهان وارد می‌شود.] فندا: احمد! احمد! کجایی؟ احمد [از روی صندلیش]: اینجا، من اینجام. فندا: «اینجا» کجاست؟ [در آنچه در پی می‌آید، چنین تنظیم شده است: برای فندا جهان همان صحنهٔ نمایش است و «اینجا» و «جایی دیگر» فقط می‌تواند به صحنهٔ نمایش اشاره داشته باشد (شاید هم به پشت صحنه). برای احمد، در مقابل، جهان شامل تماشاچیانی است که او نیز در بینشان نشسته است.] احمد: اینجا! اینجا، اینجاست دیگر! دیگر چه می‌خواهی بهت بگویم؟ فندا [در حال گشتن صحنه]: اما هیچی اینجا نیست! دلقکِ بیابانگرد عوضی، داری سربه‌سرم می‌گذاری؟ احمد: دارم بهت می‌گویم اینجا! نه آنجا! اگر آنجا را نگاه کنی، من را اینجا نمی‌بینی! فندا: مثل سوسک داری اذیتم می‌کنی. من کاری غیر از نگاه کردن به اینجا نمی‌کردم! باید جای دیگری باشی. من می‌شناسمت، همیشه جایی غیر از اینجایی! احمد: تو آنی هستی که داری به جای دیگری نگاه می‌کنی! می‌شناسمت! همیشه به جای دیگری نگاه می‌کنی و هیچ‌وقت اینجا را نمی‌بینی! دارم بهت می‌گویم اینجا، اینجا! نه آنجا که تو هستی! اینجا! فندا: چطور انتظار داری،‌ خوک آبی ملخ‌خور فسقلی من، که «اینجا» جایی که من هستم نباشد؟ اگه جای دیگری است، دیگر اینجا نیست. و اگر اینجاست، اینجا جایی است که اینجاست و نه آنجایی که اینجا نیست. احمد: فقط یک لحظه فکر کن، عزیزِ دلِ تابناک من که از سرزمین درختان بائوباب آمده‌ای. اگر بهت می‌گویم من اینجایم، به این دلیل است که آنجایی که تو هستی نیستم! اینجای من اینجاست، در حالی که اینجای تو آنجاست. بجنب! همهٔ اینجاها آنجا نیستند! اینجای من اینجاست! فندا: راستش من همه جا را نگاه کردم. چشم‌های من به تیزی شاهین نخلستان است! من همهٔ اینجاهای ممکن را سرکشی کردم. تو جای دیگری پر کشیده‌ای و رفته‌ای، جاعوض‌کنِ شپشو! احمد [رو به تماشاچیان اطرافش]: هی، به این خانم بگویید! به این قاطر لجبازِ ترگل و ورگل بگویید! بهش بگویید که من اینجام! شاید حرف شما را باور کند! فندا: و تو فکر می‌کنی من حرف همدست‌هایت را باور می‌کنم، علی بابا و چهل دزد بغداد؟ آنها آن‌قدر می‌توانند فریاد بزنند: «اینجا، اینجا» که خروسشان تخم بگذارد! اما نمی‌توانند من را به جهت‌یاب درونی‌ام مشکوک کنند. بگذار نوچه‌هایت همهٔ حقه‌هایشان را سر هم کنند. یک زن فقط چیزی را که ببیند می‌بیند. یک جای دیگر پیدایت می‌کنم آقایی که سر اینجا بودن زیادی سروصدا می‌کنی، آقایی که دوباره گذرت به اینجا می‌افتد! آقای امروز اینجا هست و فردا نیست! [فندا به دو طرف صحنه می‌رود و آنجاها را می‌گردد.] احمد: اینجا! نه آنجا! تو به من پشت کرده‌ای! این طرف، نه آن طرف! ای بابا، گوش داخلیش حسابی اذیتش کرده. دارم بهت می‌گویم اینجا! فندا: به نظر نمی‌رسد جای دیگری هم باشد. کجا ممکن است قایم شده باشد؟ احمد [مستأصل]: اینجا، من اینجایم! همه غیر از تو مرا می‌بینند! بس است دیگر از بس همه جا را نگاه کردی جز اینجا را!»

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه