کتاب فرار از موصل : خاطرات شفاهی محمدرضا عبدی محمدرضا عبدی که متولد قصر شیرین است با شروع جنگ تحمیلی، در حالی که هفده ساله بود، همراه دیگر مردم به دفاع از شهر خود پرداخت اما به علت کمبود نیرو و مهمات در اوایل مهرماه ۱۳۵۹ قصرشیرین پس از محاصره سقوط کرد و وی به اسارت نیروهای عراقی در میآمد. عبدی پس از سپری کردن حدود سی ماه در اسارتگاههای رژیم بعث عراق، موفق شد اول فروردین ماه ۱۳۶۲ همراه با زاگرس میرانی از اردوگاه موصل فرار کند و پس از ۲۷ شبانهروز پیادهروی و تحمل مشقات و سختیهای فراوان خود را به ایران برساند. کتاب حاضر شامل دو بخش است؛ نیمه اول خاطرات محمدرضا عبدی از دوران کودکی، نحوه اسارت و دوران اسارت او در زندانهای پادگان مندلی، بغداد و اردوگاه موصل را دربر میگیرد و نیمه دوم کتاب شرحی است از نحوه فرار او و همرزمش از اردوگاه موصل. چگونگی طراحی نقشه فرار از طریق پارکینگ اردوگاه و گذشتن از روستاها و مناطق سخت، از بخشهای جذاب و نفسگیر این خاطراتند. در بخش پایانی کتاب « فرار از موصل»، خاطرات آزاده مرتضی سهیل بیگی با عنوان «پس از فرار» روایت شده که به شرح وضعیت اردوگاه و عکسالعمل عراقیها پس از فرار این دو اسیر میپردازد. روایتی که در این کتاب، به شکلی داستانی و با کشمکش آمده و همچنین مجموعه تصاویری که عبدی پیش روی مخاطب قرار میگیرد، این احساس را زنده میکند که میتوان بر اساس این خاطرات جذاب و سرشار از تعلیق، یک اثر تصویری تراز اول ساخت. مصاحبه و تدوین حرفهای حسین نیری نیز بر جذابیت کتاب افزوده است. قسمتی از کتاب:موقع فرار لباس تنمان شبیه لباس سربازی بود. کفشهایمان کتانی چینی سفید بود که هر چند وقت یکبار، یک جفت میدادند. همان شب به مرتضی گفتم: «امشب میخواهیم برویم، واقعا تصمیم نداری همراه ما بیایی؟» گفت: «نه نمیآیم.» فکر میکرد نقشه فرار زیاد جدی نیست. آن شب حدود سی عدد شکلات جمع کردیم و آنها را همراه خود برداشتیم. لباس هایمان را مرتب کردیم و منتظر شدیم شب از راه برسد. نیمههای شب حدود ساعت یک بود. صفحات 91و92
نظرات کاربران
آرین شهولی - 1400/9/29
سلام
من این کالا رو خریداری کردم و در اخر گفت سفارش شما توسط ناظران برسی میشه و اطلاع میدیم ولی اتفاقی نیافتاد
سلام من این کالا رو خریداری کردم و در اخر گفت سفارش شما توسط ناظران برسی میشه و اطلاع میدیم ولی اتفاقی نیافتاد