کتاب مثل یک ناجی این مجموعه شامل 46 داستان کوتاه از وقایع و حوادث زندگی روزمره است. وقایعی که از کنار آنها میگذریم اما نگاه دقیق و عمیقی بدانها نداریم. نویسنده از چهرهها و جلوههای مختلف زندگی و فرازها و فرودهای آن میگوید. یکی از داستانها را با عنوان « دستهای زحمتکش» با هم میخوانیم: «مینی بوس ترمز کرد. دستش را به صندلی گرفت که نیفتد. دور تا دور ناخنهایش کبِره بسته بود. پشت دستش مملو از چروک و ترک بود. یک دست پیرِپیر. شاید حاصل سالها تلاش و کار در تعمیرگاه با روغن و گریس، یا کارگاه کوزهگری و خاکرس، یا عملگی و سیمان و ماسه و شاید وررفتن با آشغالهای کنار خیابان. از روی کنجکاوی به صورتش نگاه کردم. بیست و سه چهار ساله نشان میداد.»